۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

خنده باد بر دولتی که بر عشق زولانه می بندد

خنده باد بر دولتی که بر عشق زولانه می بندد

ازدواج مسأله ای است که دامن گیر هر مرد و زنی است، البته اگر شماری از استثناها را از نظر دور بداریم. در کهنترین افسانه ی مکتوب که بی گمان مربوط به بابلیان است در مورد زناشوهری آمده که:" زن و مرد از پشت به یکدیگر چسپیده اند و پشتیبان اند یکدیگر را. آنها تنها زمانی که بخواهند همخوابگی کنند از هم جدا می شوند و پس از پایان نزدیکی جنسی دیگر بار به همان حالت نخست چسپیده به پشت هم بازمی گردند."

در اینجا تقدس ازدواج و پیوندی که میان دو جنس بر اثر ازدواج ایجاد می شود بیان می گردد. زن و مرد تنها برای همخوابگی حالت پشت به پشت بودن یعنی در هم تنیده بودن و در هم بودن، پشتیبانی از یکدیگر و جداناپذیری اش را در چسپیده بودن به هم توصیف می کند.

بر بنیاد عهد عتیق کتاب مقدس، اگر بگذریم از لحن تحقیرآمیزش، زن از پیکره ی مرد هستی می یابد. در آنجا آمده که مرد و زن پوششی اند برای همدیگر تا در هر شرایط اجازه ندهند تا دیگری بتواند خالیگاه ها، کاستی ها و نواقص شان را دریابد. این همان تعبیری است که در قرآن آمده است. پوشش بودن در از تن دیگری به وجود آمدن به این معنا است که در ازدواج دو جنس از هم جداناپذیرند از نگاه پیوند عاطفی، روحی و جسمی ای که میان آنها شکل می گیرد.

در این دو نوشته یادی از پول ستاندن در برابر ازدواج یا عذاب دیدن پس از جدایی زن و شوهر، که نمونه اش در هیچ اثر باستانی دیده نشده است و اگر هم بوده سرانجام مرد یا زن به دلیل ریا و نیرنگ نابودی بوده است، هیچ از یک دو طرف نه زیانی می دید و نه سودی، اما در جهان امروز، آن هم در تنها کشور جهان چنین حکایت تازه ای روایت می شود.

ایران با بنیانگذاری ولایت فقیه و رژیم آخوندی که بیشتر ریشه در اندیشه های دوران مشروطیت و پسامشروطیت دارد پایه های چند نسل قربانی، سوختگی و سیه روزی را بر ایران به اصطلاح خودشان باستان با تاریخی چشم سوز شالوده ریزی کرد. این رژیم آخوندمشرب و اسلام پرور که طرفدار شیعه ی محض و برتری شیعیان بر همه ی فرزندان آدم است چهره ای افراطی با روبندی شبه­علم­گونه به جهانیان نمایانده و می نمایاند.

یکی از مشکلات بزرگ اجتماعی که امروزه دست و پاگیر ایرانیان شده و ریشه در افراط گری دولت این کشور دارد مسأله ی ازدواج است. ایرانیان مثل همه ی مردمان دیگر نقاط جهان ازدواج می کنند، اما بیم از یک مسأله دارند: پس از جدایی. این پس از جدایی برای بسیاری از ایرانی ها شده است قصه های هزار و یک شب، البته نسخه ی جعلی و هالیوودی شده ی آن. خیلی از جوانان امروزی ایران، دختران، با پسری ازدواج می کنند به امید اینکه روز پس از ازدواج بتوانند از به تعبیر خودشان - "مهریه" یا همان تویانه ی ما بهره ها ببرند. گاه این دختران مهریه شان می شود یک تن پودر پیاز، ۱۵ کیلو بال مگس، ۲۰ آهوی وحشی، هزار تا بوسه و از این دست. این می شود سرنوشت و روایتی که دختران و پسران ایرانی می کنند که همه را مدیون و مقروض رژیم حکومتی ای است که قرار است حتی پس از ظهور امام زمان نیز به حیاتش ادامه دهد (مادام الظله).

اما آقای محمد علی ساری، معاون ستاد دیه، گفته است بر تعداد افرادی که به دلیل ناتوانی در پرداخت مهریه در زندانهای ایران هستند، به میزان 55 درصد افزوده شده است. آقای ساری گفته است تعداد زندانیان مهریه در سال گذشته دو هزار نفر بود که این رقم در سال جاری به سه هزار و 117 نفر رسیده است.

رژیم مادام الظله ی روحانیت می خواهد با این قوانین جوانانی را که لحظه ای به گوشه ی چشمی دل می بازند تا پایان عمر در بند نگه دارد. اگر این رژیم نمی بود چنین قانونی وجود نداشت که یک دختر بخواهد مهریه ای نامعقول وضع کند چه رسد به اینکه شمار زندانیانی که جرمشان عدم پرداخت مهریه است با رشد پنجاه و پنج درصدی روبه رو شود.

۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه

ایران با کدام یوسف می خواهد خواب های شومش را تعابیر حقوق بشری کند؟

ایران با کدام یوسف می خواهد خواب های شومش را تعابیر حقوق بشری کند؟

یکی از مقامات بلندپایه ی دولت ایران گفته است دولت این کشور آماده است تا شماری از سربازان جان برکف خود از گردان های عاشورا و الزهرای سپاه پاسداران به مثابه ی سربازان حافظ صلح به لندن بفرستد.

به گزارش ایرنا، خبرگزاری رسمی دولت ایران، سردار نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین سپاه پاسداران در جمع فرماند‌هان حوزه‌ها و پایگاه‌ها ناحیه کربلا در تهران در واکنش به آنچه "سرکوب وحشیانه معترضان در انگلیس" توصیف شده گفت "گردان های یاد شده آماده اند به عنوان نیروهای پاسدار صلح به لندن اعزام شوند".

دیروز هم احمدی نژاد در واکنشی که همیشه از دولت ایران سر زده از شورای امنیت سازمان ملل خواست تا با میانجی گری مهر ختمی بر درگیری های انگلستان بزند. رئیس جمهور ایران ادعا می کند در کشورهایی که دم از حقوق بشر می زنند، حقوق بشر زیر پا می شود.

سردار نقدی در پی سخنانشان افزود: "با کمال تاسف، جنایت ها و خشونت های رژیم مستبد پادشاهی انگلیس علیه محرومان این کشور با شدت ادامه دارد و نه تنها نصایح دلسوزان در رفتار و عملکرد مسئولین و پلیس سرکوب گر این رژیم هیچ تاثیری ندارد، بلکه شاهد این هستیم که محرومان این کشور، مشتی دزد و غارتگر لقب می‌گیرند".

به گزارش ایرنا، رییس سازمان بسیج سپاه پاسداران گفته " اگر مجمع عمومی سازمان ملل تصویب کند سازمان بسیج آماده است تعدادی از گردان های عاشورا و الزهرا را به عنوان نیروی پاسدار صلح و حائل میان نیروهای سرکوبگر رژیم پادشاهی و مردم انگلیس به لندن، لیورپول و بیرمنگام اعزام کند تا ناظر بر اجرای حقوق بشر و به عنوان نیروی بازدارنده از اعمال خشونت انجام وظیفه کنند".

سردار نقدی به نوعی انگیزه خود و مقامات جمهوری اسلامی از واکنش نشان دادن به ناآرامی های اخیر در لندن و سایر شهرهای انگلستان را با تحولات دو سال گذشته پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران مرتبط دانسته و گفته "چرا باید پول مالیات دهندگان انگلیسی صرف راه اندازی شبکه تفرقه افکن بی بی سی فارسی و هدایت و حمایت از فتنه گران سال 1388 شود؟"

تا جایی که بر همگان روشن است ایران کشوری بوده که همیشه به دنبال ایجاد سروصدا است. تا صدایی در جایی بلند می شود جمهوری اسلامی ایران به گفته ی خودشان تشر می زنند که "واویلا!". دولت این کشور گفته است حاضر به همکاری و میانجی گری میان مردم محروم، که رسانه های دولتی و محافظه کار در ایران از شورش های این هفته در شماری از شهرهای انگلستان با عنوان "قیام محرومین" یاد می کنند، و دولت انگلستان شده است. این پندار ایران فی نفسه عریضه کردن بر خود است.

نخست اینکه ایران اگر می توانست فریادهای مردمی را بخواباند بی گمان پیش می توانست در رویدادهای پساانتخاباتی سال 88 خود کاری بکند، هر چند دولت و رسانه های داخلی ایران ادعا می کردند این "فتنه"ای بیش نیست. کشتن افراد بیگناه، تجاوز جنسی به هم میهنان و خواهر و برادر دینی خود، شکنجه ی بازداشت شدگانی که بدون دلیل تاکنون در زندان به سر می برند، همه و همه نشان از این دارد که نیروهای حافظ صلح باید به ایران وارد شوند نه اینکه سپاه پاسداران آش داغتر از کاسه شوند و بخواهند برای فرونشاندن آتش جنگ در بریتانیا اظهار آمادگی کنند.

دوم؛ اگر حال که دولت ایران دم از حقوق بشر و زیرپا رفتن حقوق بشر در انگلستان می زند و درگیری را به "قیام" تعبیر می کند چرا خودش اجازه نمی دهد تا آقای احمد شهید، نماینده ی بررسی امور از سوی سازمان مللی که حال ایران از شورای امنیتش خواهان صدور اجازه است اجازه ی ورود نمی دهد تا نشان دهد آیا در واقع ایران هواخواه حقوق بشر است یا خود یکی از بزرگترین جنایتکاران حقوق بشری است؟ اگر پاسداری از حقوق بشر توسط نیروی پاسداران امکان پذیر است و این نیرو سنگ بلای حقوق بشر در انگلستان می خواهد بشود، چرا همین سپاه کشتارهای گروهی فراوانی راه انداخته است؟ یکی از نمونه های کشتار دسته جمعی و گروهی توسط سپاه پاسداران همان کشتار دسته جمعی افغانستانی ها است که در ماه سرطان سال روان در استان سیستان و بلوچستان کشف شد. این هم گونه ای از پاسداری از حقوق بشر آن هم در برابر همسایگان است.

سوم؛ ایران با این سیاست بازی های خارجی اش در این بحبوحه که خود از یک سو شاهد درگیر مسائل انتخابات مجلس نمایندگان و از دیگر سو زدوبندهای سیاسی ایجاد شده میان اصلاح طلبان و اصولگرایان را به تماشا نشسته است، با فداکاری های فراوان یا به گفته ی خودشان حسین فهمیده شدن و پرچم حقوق بشر را به دست گرفتن و پشتیبانی از آن همچون داستان کهنی است که در آن خری تا گردن در مرداب فرو رفته بود و از سویی دیگر می دید که دو خر با هم گلاویز شده اند. او در چنین وضعیتی فریاد برمی آورد:" من قبلا در دادستان بوده ام. بهتر است بیایید مرا از این مرداب بیرون بکشید تا قضاوتی عادلانه میان شما دو تن بکنم."

نگاهی ژرف به این سخنان نشان می دهد که ایران در چنین مسائلی به یک سیاست کهن دست می زند، سیاستی که قاتلان فیلم های سینمایی به کار می برند. این سیاست بدین گونه است که قاتل خود بر سر جنازه ی مقتول، در حالی که بازرس پولیس در حال بررسی و بازجویی است، پا به میدان می گذارد تا وانمود کند که او می خواهد با مظنون واقع نشدن بازپرس را در دستگیر کردن قاتل همیاری کند، غافل از اینکه در پایان خودش به مثابه ی قاتل اصلی دستگیر می شود.

۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه

The US is establishing permanent bases; Iran becomes Taliban’s step-brother

The US is establishing permanent bases; Iran becomes Taliban’s step-brother
Since a while ago it is said that Iran due to having relatively advanced weaponry comparing to its neighboring countries such as Pakistan, Iraq, Turkey is helping Taliban in order to make them able to fight against US and NATO forces harder and more severely.
Using Shinuk helicopter- the sort of helicopter fell down in Maidan Shahr province by Taliban- which is very significant for transportation of NATO forces and its munitions in Afghanistan. And if Taliban could have managed to have access to the weapons that could target the helicopter, it will be so dangerous for international forces.
After the US helicopter collapsed earlier this week, a special team was undertaken to assess why it happened. Based on primary results, Iran has mobilized Taliban to target US helicopter in Maidan Shar. It is assumed that Iran is the only country who has defensive missile to defeat advanced helicopters such Shinuk. And it is not far from reality that since Iran is always being considered as one of the most important proponents of terrorism in the world, it has been behind the collapse of the US helicopter.

۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

شهادت خبرنگاران افغان

به دنبال کشته شدن احمد امید خپلواک خبرنگار محلی بی بی سی در ولایت ارزگان، در جنوب افغانستان، گزارش‌های ضد و نقیضی در خصوص حقایق مربوط به کشته شدن وی منتشر گردیده است.

در پی انتشار این گزارش‌ها، بی بی سی رسما از مقامات نیروهای یاری امنیتی (ایساف) درخواست کرده است تا درباره چگونگی مرگ او تحقیق و نتایج آن را در اسرع وقت به بی بی سی و خانواده وی اعلام کنند.

آقای خپلواک روز پنجشنبه ۲۸ ژوییه ۲۰۱۱ کشته شد.

بر اساس گزارش‌های منتشر شده در آن هنگام، آقای خپلواک در جریان حملات شورشیان به شهر "ترین کوت"، مرکز ولایت ارزگان کشته شد. مقامات امنیتی افغانستان گفتند که شش بمبگذار انتحاری به دفتر والی و چند ساختمان دولتی دیگر در "ترین کوت"، مرکز ولایت ارزگان حمله بردند.

آقای خپلواک به هنگام مرگ ۲۵ سال سن داشت.

آقای خپلواک در اول ماه مه سال ۲۰۰۸ میلادی به عنوان گزارشگر محلی به بی بی سی پیوست. او همزمان برای خبرگزاری پژواک افغانستان گزارش تهیه می کرد.

بی بی سی در بیانیه خود بار دیگر تاکید کرده که در این روزهای سخت با خانواده و دوستان او ابراز همدردی می‌کند.

پیشتر پیتر هاروکس، مدیر بخش اخبار جهانی بی‌بی‌سی بلافاصله پس از کشته شدن آقای خپلواک در وبلاگ خود متنی را منتشر کرد و کشته شدن وی را "غم انگیز" خواند.

آقای هاروکس در این وبلاگ گفت: "همین امروز صبح بود که او برای بخش پشتوی بی‌بی‌سی در خصوص یک حمله دیگر طالبان که شب گذشته رخ داده بود، گزارش تهیه کرده بود. در طول سه سال گذشته او به طور مداوم از چند محل خطرناک افغانستان گزارش تهیه کرده بود. بی‌بی‌سی و همه جهان خود را مدیون روزنامه نگارانی چون احمد امید می‌دانند که با شهامت، جان خود را در راستای وظیفه خبرنگاری خود و در نقاط پرمخاطره، به خطر می‌اندازند."

او تاکید کرد: "بی‌ بی‌سی در تلاش است تا حقایق بیشتری را در خصوص کشته شدن او به دست آورد و در عین حال هرآنچه در توان دارد، برای حمایت از خانواده او انجام می دهد."

در همین حال "نی" سازمان غیردولتی حمایت از رسانه های آزاد، مرگ احمد امید خپلواک خبرنگار آزاد و همکار برنامه های بی بی سی برای افغانستان توسط طالبان محکوم کرده است.

در اطلاعیه این سازمان آمده است که طالبان به دفتر رادیو و تلویزیون محلی ارزگان که یک هدف غیر نظامی است حمله کرده اند.

پیش از این، صمد روحانی دیگر خبرنگار بخش پشتو و فارسی بی بی سی در هلمند نیز در هشتم ژوئن سال ۲۰۰۸ میلادی کشته شد.

با گذشت سه سال هنوز مشخص نشده است چه کس یا گروهی عامل قتل آقای روحانی بوده است.

مقام های امنیتی افغان هربار که با این سوال مواجه شده‌اند، گفته اند تحقیقات آنها در مورد قتل روحانی ادامه دارد و هنوز نمی دانند چه کسی او را کشته است.

افغانستان یکی از خطرناک ترین مناطق جهان برای خبرنگاران است.

برگرفته از بی بی سی

۱۳۹۰ مرداد ۱۱, سه‌شنبه

سیاست بازی آمریکا

در پانزدهم فوریه ۱۹۸۹ ژنرال گروموف که فرماندهی نیروهای شوروی سابق را در افغانستان بعهده داشت، آخرین رزمنده ارتش سرخ بود که بعد از ۱۰ سال حضور این نیروها در افغانستان پا از خاک این کشور بیرون کشید.

در کتابهای زیادی نقل شده است که او هنگامی که خاک افغانستان را ترک می کرد، لحظه ای روی پل دوستی بر فراز رودخانه آمو ایستاد و رو به افغانستان کرد، زیر لب چیزهایی گفت که هیچگاه شخص دیگری نفهمید و ثبت تاریخ هم نشد.

گروموف چه می تواند گفته باشد؟ شاید برای آمرزش سربازانش که در افغانستان کشته شده بودند، دعا کرده و یا شاید از اینکه بالاخره جان خود و عده ای از سربازانش را از این "باتلاق" قرن سالم بیرون کشیده، اظهار شکر کرده است. بگذریم.

در سیزدهم ژوئیه ۲۰۱۱ نخستین کاروان نیروهای آمریکایی افغانستان را ترک کردند به این ترتیب خروج آمریکا از افغانستان نیز در روز چهارشنبه سیزدهم ۲۰۱۱ کلید خورد.

بین خروج کامل ارتش سرخ و حالا آغاز خروج آمریکا از افغانستان، ۲۲ سال فاصله است. ۲۲ سال در عمر یک ملت چیز زیادی نیست. یک چشم بهم زدن است، انگار همین دیروز بود. هر افغانی که حداقل ۳۰ سال داشته باشد، حالا شاهد خروج یک ابر قدرت دیگر از افغانستان است.

"اگر برنامه خروج که حالا آغاز شده است، طالبان را به پیروزی از راه جنگ امیدوار‌تر کند و جنگ ادامه یابد، احتمال اینکه داستان پس از خروج شوروی‌ها در افغانستان تکرار شود، خیلی بعید نیست."

ارتش سرخ بعد از ۱۰ سال حضور در افغانستان، بطور کامل از این کشور خارج شدند؛ نیروهای آمریکایی بعد از ۱۰ سال خروج را آغاز کرده‌اند.

بقیه داستان هم تکرار خواهد شد؟

حالا سوال اساسی ماجرای بعد از خروج و قصه دولتی است که میراث‌دار حضور نظامی غرب در افغانستان خواهد شد. آیا بقیه سناریو نیز تکراری خواهد بود؟ یعنی دولت کنونی به سرنوشت دولت کابل بعد از خروج شوروی گرفتار خواهد شد؟

افغانها به یاد دارند که در افغانستان آن روز و ایضا در سطح بین المللی، خروج شوروی از افغانستان شکست این نیروها تلقی شد، هرچند دولت کابل در آن زمان هرگز آن را شکست تلقی نکرد و مانند دولت کنونی مدعی شد که حالا دولت قادر است از خود، "انقلاب" و " خلق" دفاع کند و بنابر این نیازی به حضور بیشتر شوروی نیست.

دولت برای خروج نیروهای شوروی مراسم رسمی گرفت، شاگردان مدارس مزار را به شهرک بندری حیرتان بردند تا برای سربازان شوروی سرود بخوانند، بر تانکهای آنان گل بپاشند و از حمایت ۱۰ ساله‌شان از انقلاب و انقلابیون افغانستان تشکر کنند.

اما حس عمومی چیز دیگری بود، هرکسی در نهان چاره‌‍ای می اندیشید و به فکر ساحل امنی بود تا از طوفانی که در راه است جان سالم بدر برد.

ارتش سرخ در ششم جدی/ دی ۱۳۵۶ خورشیدی وارد افغانستان شدند

پس از خروج روسها، دولت کابل بیشتر بر مذاکره و مصالحه پای فشرد، نام حزب دموکراتیک خلق، به حزب وطن تغییر کرد، پست نخست وزیری به یک فرد غیر حزبی سپرده شد، هیات های مذاکره به سوی گروه‌های مجاهدین گسیل شد، با فرماندهان رده دوم و سوم تماس گرفته شد و به آنها پول داده شد و وعده مقام. اما هر قدر دولت بر مصالحه پای فشرد، مجاهدین صلح طلبی دولت را نشانه ضعف تلقی کرده بیشتر به فتح کابل اندیشیدند و به سقوط قهرآمیز نظام.

شوروی ها برای دولت کابل، هزاران نفر کارمند متخصص که معتقد به نظام بودند، به جا گذاشته بود، ارتش تا به دندان مسلح به میراث گذاشته بود که دهها بمب افکن نوع میگ ۲۷ و سوهو (سوخو)، داشت. تانکهای مدرن و نفربر‌های نظامی تیزرو با نزدیک به ۲۰۰ هزار سرباز.

"شکی نیست که میزان موفقیت یا عدم موفقیت دولت افغانستان به همین سه سالی باقی مانده ای گره خورده که تا خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان باقی مانده است."

اما رهبران مجاهدین که ذهن عوام و مردم روستایی را در اختیار داشتند پاسخ همه اینها را به یک استدلال ساده دو جمله ای می‌دادند، می‌گفتند شوروی که آنقدر قدرتمند بود، بالاخره از ما شکست خورد دولت کابل چه باشد.

'خدا عاقبت را بخیر کند'

۲۲ سال بعد صحنه ها در بعضی از موارد آنقدر شبیه هم هستند که انگار نه افغانستان یک پدیده واقعی است و نه اتفاقهایی که در این کشور افتاده است؛ انگار داری فیلم تخیلی را برای بار دوم می‌بینی، مردم عادی اکثرا خود را به پایان بازی عالم و آگاه می‌دانند، و با جملات چند پهلو و معنی‌دار "خدا عاقبت را به خیر کند". نگرانی شان را از تکرار پایان مشابه، اظهار می‌کنند.

اما سیاستمداران و تحلیلگران علی رغم همه تشابهات هنوز اگر مگر‌هایی را مطرح می کنند. این جماعت به تفاوت هایی امیدوارند که اگر درست درک شوند، پایان دولت کنونی را از فرجام دولت دکتر نجیب الله متفاوت خواهد کرد.

حمایت آمریکا و غرب

تحلیلگران و سیاستمداران معتقدند که دولت دکتر نجیب الله را حمایت های بی دریغ و تبلیغات گسترده غرب و پول بی حساب شیوخ عرب از پای انداخت اما این بار حمایت غرب با دولت افغانستان است. از سوی دیگر روند خروج نیروهای آمریکایی و ناتو قرار است یک روند طولانی مدت باشد، روندی که از نیمه ۲۰۱۱ شروع شده و قرار است تا ۲۰۱۴ کامل شود و در این مدت دولت افغانستان زمان کافی دارد تا ضعف‌هایش را جبران کند.

ارتش سرخ پس از ده سال حضور نظامی در بیست و پنجم فوریه ۱۹۸۹ افغانستان را بطور کامل ترک کردند

مساله دوم امید سیاستمداران و تحلیلگران افغان به امضای سند همکاریهای استراتژیک و بلند مدتی است که قرار است بین آمریکا و افغانستان امضا شود، سندی که به گفته بعضی از مقامهای دو کشور ایجاد چند پایگاه دائمی آمریکا در خاک افغانستان از محورهای مهم آن است.

امید به تعهد بلند مدت آمریکا

اما با همه اینها شکی نیست که میزان موفقیت یا عدم موفقیت دولت افغانستان به همین سه سالی باقی مانده‌ای گره خورده که تا خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان باقی مانده است. اگر مذاکره و مصالحه با طالبان قبل از خروج کامل نیروهای خارجی به "قطع جنگ" منجر شود می توان امیدوار بود که افغانستان راهی را که 10 سال پیش با یورش نیروهای ائتلاف بین المللی ضد تروریسم در پیش گرفت، می تواند آرام آرام ادامه دهد.

اما اگر برنامه خروج که حالا آغاز شده است، طالبان را به پیروزی از راه جنگ امیدوارتر کند و جنگ ادامه یابد، احتمال اینکه داستان پس از خروج شوروی ها در افغانستان تکرار شود، خیلی بعید نیست.

بسیاری از افغانها از این می‌ترسند که آمریکا و غرب در نهایت به این قانع شوند که طالبان به آنها و آنها به طالبان کاری نداشته باشند، طالبان از القاعده فاصله بگیرند به کشورهای غربی و آمریکا حمله نکنند اما اینکه در افغانستان چه می کنند ربطی به آنها ندارد.

خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان قرار است تا سال ۲۰۱۴ کامل شود

چه کسی فکر می‌کرد آمریکا و غرب که این همه از مجاهدین حمایت کرده بود، آنها و در کل افغانستان پس از خروج نیروهای شوروی و سقوط دولت نجیب الله را فراموش کند.

حالا سوال اصلی این است که آیا با توجه به بحران اقتصادی و مالی که دامن گیر آمریکا و غرب شده است اگر از بابت موی دماغ نشدن طالبان برای آمریکا و غرب مطمئن شوند، فراموش کردن افغانستان برای سیاستمداران آمریکا و غرب کار دشواری است؟

برگرفته از سایت بی بی سی فارسی