ایران در برابر غیرت افغانی سر تعظیم فرود آورد
دوستی گاهی به دشمنی می انجامد. ما در زندگی مان بسیاری از دوستان صمیمی و نزدیک را تاکنون دیده ایم که دم از رفافت و یاری و مهمان نوازی پیش دوست و بیگانه زده اند اما یک پیشامد کوچک به ثابت کرد که این دوستی چیزی نیست به جز از مگسیبه گرد شیرینی.
کشور ما نیز از این دست دوستان فراوان داشته است. روزی انگلستان، دیگر روز شوروی و امروز که دوستان مان بی شمارند. یکی از این دوستان سرسپرده و فدایی همسایه مان، ایران است. ایران به دلیل نزدیکی های فرهنگی، سیاسی، راهبردی و نظامی خود را با کشور ما نه برادرخوانده که برادر تنی خوانده است. روزی به نام کمک به کرزی، روزی به نام کمک به ملایان شیعه، روزی برای استحکام روابط فرهنگی و زبانی و روزی دیگر برای نابودن کردن کشورمان گام برمی دارد. هر چند سیاست دین، فرهنگ، خدا، ناموس و چیزی نمی شناسد.
"ایران هر چه دارد از افغانستان دارد". این جمله ای است که من همیشه به دوستان ایرانی ام می گویم. واقعا ایران از افغانستان چه دارد؟ این ایرانی که ما می گوییم به فناوری روز دست یافته، مردمی فرهیخته و فرهنگی دارد، زبان فارسی را پاس داشته و از این دست سخنان. اشاره به نام "ایران" گویای وامداربودن این سرزمین به افغانستان است. نام کهن افغانستان همانسان که همگان می دانند آریانا یا آریاویجه بود.
آریانا یعنی سرزمین نجیبان، هر چند آریاناویجه نیز به همین معنا است یعنی سرزمین آریاییان. از نگاه زبانشناسی، زبانها همیشه در حال گذار از یک مرحله به مرحله ای دیگر هستند. زبانها رو به سوی سادگی و نرمی می گذارند. این سرشت خاص زبانها است که انسانها در آن نقش اصلی را بازی می کنند. "ایران" شکل دیگرگون شده ی "آریانا" است. ایران نیز به معنای سرزمین نجیبان می باشد. اما این به اصطلاح نجیبان دروغین در برابر غیرت نجیبان واقعی یا افغانان امروزی چه می تواند؟
دو روز پیش دولت ایران به خاطر آب دریای هلمند نامه ای به کنسولگری افغانستان در مشهد نوشت. در این نامه آمده است که دولت افغانستان پیمان نامه ای را که در سال 1351 یعنی در زمان محمدرضا پهلوی به امضا رسیده بود زیر پا گذاشته و حال حجم آب کمتری وارد ایران می شود. یعنی اجازه ی ورود آب کمتری به ایران داده می شود. نگاهی به گذشته نشان خواهد داد که مشکل در کجاست.
هنگامی که این پیمان نامه نوشته شد محمدرضا شاه تا سال 1357 که بر قدرت بود تنها یک بار آن بر به خاطر وجود درگیری میان بلوچ های ساکن مرز ایران-افغانستان به دولت افغانستان نامه ای فرستاد که در آن نوشته شده بود بهتر است بحران درگیری میان بلوچ ها را پایان ببخشیم. محمدرضا شاه به این فکر نبود که بسته شدن راه ورود آب هلمند به سیستان و بلوچستان چه پیامدهای ناگواری برای ایرانیان خواهد داشت او می خواست کشوری آرام و امن داشته باشد.
اما پس از بیست و دوم دلو سال 1357، درست در دوم حمل سال پس از آن، آیت الله خمینی با فرستادن نامه ای به شاه افغانستان نگاشت که ما دو کشور دوست، برادر، همسایه و از همه مهمتر مسلمان هستیم که زنده بودن ما بستگی به زنده بودن شما دارد و بالعکس. بهتر آن است تا دست یاری به سوی هم دراز کنیم و دستانمان را به گرمی بفشاریم. در اینجا نباید وارد تحلیل این گفتار و اینکه چگونه ایران از همین جا مداخلاتش سیاسی و منطقه ای اش را آغاز کرد سخنی راند.
دیگر بار – اما معلوم نیست برای چندمین بار – دولت آیت الله خامنه ای دست به چنین کاری می زند. جالبی سخن اینجاست که کنسولگری افغانستان مستقیما به دولت ایران می گوید که سخنان شما واقعیت ندارد و ما همچون گذشته راه را باز گذاشته ایم. هر چند ایران همیشه بیشتر از حد پیمان نامه از آب هلمند بهره برداری می کند. این همان رویکرد آخوندی مسلمانی ایران است. در پیوند با این مسأله دولت افغانستان گفته است اگر ایران به شکایت های مشابه ادامه دهد پیمان نامه را خواهد شکست و راه آب را کاملا بر ایران خواهد بست. این همان غیرت افغانی است که پس از نزدیک به صد سال دغلکاری ایران تازه اندکی به شور آمده است.
این تکانهء سختی برای دولت ایران است. دولت ایران باید از این شور آغازین بترسد چرا که هرگاه به میدان بیاییم دیگر هیچ نیرویی نخواهد توانست متوقف مان کند.