۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

خنده باد بر دولتی که بر عشق زولانه می بندد

خنده باد بر دولتی که بر عشق زولانه می بندد

ازدواج مسأله ای است که دامن گیر هر مرد و زنی است، البته اگر شماری از استثناها را از نظر دور بداریم. در کهنترین افسانه ی مکتوب که بی گمان مربوط به بابلیان است در مورد زناشوهری آمده که:" زن و مرد از پشت به یکدیگر چسپیده اند و پشتیبان اند یکدیگر را. آنها تنها زمانی که بخواهند همخوابگی کنند از هم جدا می شوند و پس از پایان نزدیکی جنسی دیگر بار به همان حالت نخست چسپیده به پشت هم بازمی گردند."

در اینجا تقدس ازدواج و پیوندی که میان دو جنس بر اثر ازدواج ایجاد می شود بیان می گردد. زن و مرد تنها برای همخوابگی حالت پشت به پشت بودن یعنی در هم تنیده بودن و در هم بودن، پشتیبانی از یکدیگر و جداناپذیری اش را در چسپیده بودن به هم توصیف می کند.

بر بنیاد عهد عتیق کتاب مقدس، اگر بگذریم از لحن تحقیرآمیزش، زن از پیکره ی مرد هستی می یابد. در آنجا آمده که مرد و زن پوششی اند برای همدیگر تا در هر شرایط اجازه ندهند تا دیگری بتواند خالیگاه ها، کاستی ها و نواقص شان را دریابد. این همان تعبیری است که در قرآن آمده است. پوشش بودن در از تن دیگری به وجود آمدن به این معنا است که در ازدواج دو جنس از هم جداناپذیرند از نگاه پیوند عاطفی، روحی و جسمی ای که میان آنها شکل می گیرد.

در این دو نوشته یادی از پول ستاندن در برابر ازدواج یا عذاب دیدن پس از جدایی زن و شوهر، که نمونه اش در هیچ اثر باستانی دیده نشده است و اگر هم بوده سرانجام مرد یا زن به دلیل ریا و نیرنگ نابودی بوده است، هیچ از یک دو طرف نه زیانی می دید و نه سودی، اما در جهان امروز، آن هم در تنها کشور جهان چنین حکایت تازه ای روایت می شود.

ایران با بنیانگذاری ولایت فقیه و رژیم آخوندی که بیشتر ریشه در اندیشه های دوران مشروطیت و پسامشروطیت دارد پایه های چند نسل قربانی، سوختگی و سیه روزی را بر ایران به اصطلاح خودشان باستان با تاریخی چشم سوز شالوده ریزی کرد. این رژیم آخوندمشرب و اسلام پرور که طرفدار شیعه ی محض و برتری شیعیان بر همه ی فرزندان آدم است چهره ای افراطی با روبندی شبه­علم­گونه به جهانیان نمایانده و می نمایاند.

یکی از مشکلات بزرگ اجتماعی که امروزه دست و پاگیر ایرانیان شده و ریشه در افراط گری دولت این کشور دارد مسأله ی ازدواج است. ایرانیان مثل همه ی مردمان دیگر نقاط جهان ازدواج می کنند، اما بیم از یک مسأله دارند: پس از جدایی. این پس از جدایی برای بسیاری از ایرانی ها شده است قصه های هزار و یک شب، البته نسخه ی جعلی و هالیوودی شده ی آن. خیلی از جوانان امروزی ایران، دختران، با پسری ازدواج می کنند به امید اینکه روز پس از ازدواج بتوانند از به تعبیر خودشان - "مهریه" یا همان تویانه ی ما بهره ها ببرند. گاه این دختران مهریه شان می شود یک تن پودر پیاز، ۱۵ کیلو بال مگس، ۲۰ آهوی وحشی، هزار تا بوسه و از این دست. این می شود سرنوشت و روایتی که دختران و پسران ایرانی می کنند که همه را مدیون و مقروض رژیم حکومتی ای است که قرار است حتی پس از ظهور امام زمان نیز به حیاتش ادامه دهد (مادام الظله).

اما آقای محمد علی ساری، معاون ستاد دیه، گفته است بر تعداد افرادی که به دلیل ناتوانی در پرداخت مهریه در زندانهای ایران هستند، به میزان 55 درصد افزوده شده است. آقای ساری گفته است تعداد زندانیان مهریه در سال گذشته دو هزار نفر بود که این رقم در سال جاری به سه هزار و 117 نفر رسیده است.

رژیم مادام الظله ی روحانیت می خواهد با این قوانین جوانانی را که لحظه ای به گوشه ی چشمی دل می بازند تا پایان عمر در بند نگه دارد. اگر این رژیم نمی بود چنین قانونی وجود نداشت که یک دختر بخواهد مهریه ای نامعقول وضع کند چه رسد به اینکه شمار زندانیانی که جرمشان عدم پرداخت مهریه است با رشد پنجاه و پنج درصدی روبه رو شود.

هیچ نظری موجود نیست: