۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

کارکرد رسانه ها در ریشه دارسازی دموکراسی

نقش رسانه ها در ریشه دارسازی دموکراسی

شیلا.اس.کرونل

از سده ی هفدهم، نقش رسانه ها به عنوان پایه ی چهارم دولت و میدانگاهی برای گفتگو و بحث همگانی به رسمیت شناخته شده است. امروزه، با وجود گرایش رسانه های همگانی به آشفتگی، احساسات برانگیزی و سطحی نگری، مفهوم رسانه ها همچون یک، دیده بان، حافظ منافع همگانی، و پیونددهنده ی دولتمردان و مردم استوار می باشد.

هر چند، واقعیت این است که رسانه ها در نظام دموکراسی نوین و گذشته همیشه بازتاب دهنده ی آن آرمان راستین نیست. دست و پای رسانه ها را قوانین سخت، مالکیت انحصاری، و گاهی تهدید از نیروهای بی خرد بسته نگه داشته می شود. کنترل های دولت تنها قیودی نیست که پای رسانه ها را بند می کند. گزارش جدی از بقای آنها در بازارهای پر رقابت رسانه ای که سطحی و احساسات برانگیزند دشوار است. افزون بر این، رسانه ها گاهی به عنوان نماینده در نبرد میان گروه های سیاسی رقیب، در روند جدایی به جای یکپارچه سازی، سخنان نفرت آور به جای گفتمان های سنجیده، و بدگمانی به جای اعتماد به کار برده می شوند. در این موارد، رسانه ها در بدبینی همگانی و فروپاشی ارزشهای دموکراسی عمل خواهند کرد.

هنوز، در بسیاری از کشورهایی که دموکراسی نوپاست، رسانه ها قادر به استوار ساختن و ریشه دار کردن دموکراسی بوده اند. گزارش تحقیقی، که در شماری از موارد منجر به استعفای رییس جمهوران و فروپاشی دولت های فاسد شده است، رسانه ها را به عنوان پشتیبانی کارآمد و بااعتبار ساخته و باورپذیری اش را نزد همگان افزایش بخشیده است. همچنین گزارش تحقیقی مقام هایی که دستشان به گناه آلوده است را در برابر رسانه ها حاضر ساخته و کمک به ایجاد فرهنگ باز و پذیرشی که دولت های برگزیده را قابل اعتمادتر کرده، نموده است. آموزش روزنامه نگاران، دست نامه هایی که گزارشگران را با ابزار جستجو آشنا نموده، و جوایزی که به گزارش های تحقیقی اختصاص یافته، کمک به ایجاد انجمن هایی از روزنامه نگاران تحقیقی آزاد در کشورهایی دارای نظام دموکراسی نوپا و ریشه دار کرده است.

دموکراسی نیاز به سهم گیری شهروندان پویا دارد. به گونه ی آرمانی، رسانه ها باید شهروندان را در امور کشورداری از راه آگاهی دهی، آموزش و بسیج همگانی درگیر بسازد. در کشورهای دارای دموکراسی نوپا رادیو به دلیل ارزانتر و قابل دسترس تر بودن، رسانه ی برگزیده به شمار می آید. موج اف ام و اجتماع رادیویی ابزاری کارآمد برای ریشه دار ساختن دموکراسی از راه پخش مسایل محلی، ایجاد منبع جانشین اطلاعاتی برای شبکه های رسمی، و بازتاب گوناگونی نژادی و زبان شناختی بوده است. اینترنت نیز به دلیل میان- تقابلی بودن، بهای نسبتا پایین و آزادی در برابر دولت می تواند چنین نقشی را بازی کند.

همچنین رسانه ها می توانند آشتی و یکپارچگی اجتماعی را بدون مورد تهدید قرار گرفتن دموکراسی به میان آورند. رسانه ها می توانند گروه هایی از سازوکارها برای میانجی گری، به نمایش گذاشتن خود و بلند کردن آوازشان ایجاد کنند از همین رو آنها می توانند تفاوت هایشان را به گونه ی آشتی آمیز حل نمایند. بدبختانه، رسانه ها گاهی با طرفداری از یک سو آتش افروزی می کنند، باعث پیش داوری ها، آسیب رساندن به حقایق و پنهان داشتن آنها می شوند. "روزنامه نگاری صلح" که توسط سازمان های غیردولتی گوناگونی انکشاف یافته، کوشش به بهبود آشتی جویی از طریق گزارش دهی دقیق که صدای همه ی طرف های درگیر را بازتاب می دهد و پافشاری بر بردباری در خصومت های درونی دارد، آفریده شده است. آموزش و ایجاد سازوکارهایی که روزنامه نگاران جهت های مخالف درگیری بتوانند با سوی دیگر تقابل داشته باشند، به شمول روزنامه نگاران دیگری که دیدگاه های واگرایانه شان را بتوانند بازگو کنند، به گسترش روزنامه نگاری صلح کمک کرده است.

رسانه ها می توانند نقش مثبتی در دموکراسی داشته باشند تنها اگر محیط مناسب آنها را برای این کار اجازه دهد. آنها نیازمند مهارت های باسته ای برای گزارش دهی عمیقی که دموکراسی بدان نیاز دارد، هستند. باید سازوکارهایی برای اطمینان از قابل اعتماد بودن آنها نزد همگان و اینکه استانداردهای اخلاقی و حرفه ای را مدنظر داشته اند، وجود داشته باشد. استقلال رسانه ها در صورتی که سازمان های رسانه ای از نگاه مالی پایدار باشند، از مداخله ی صاحبان رسانه ها و دولت به دور باشند، و در فضایی پر رقابت عمل کنند، تضمین می شود. رسانه ها باید به عنوان بخشی از جامعه تا حد ممکن گسترد باشند. کوشش ها در کمک به رسانه ها باید در راستای: پشتیبانی از حقوق مطبوعات، افزایش اعتمادپذیری رسانه ها، ظرفیت سازی رسانه ها و دسترسی رسانه ها به دموکراسی سازی صورت بگیرد.

1. درآمد

رسانه های همگانی غالبا به دلیل نیرویشان در اداره و وارسی کارکرد دولت به عنوان چهارمین پایه در کشورداری به شمار می روند. نقش بنیادین رسانه ها در یک کشورداری مردم سالارانه از سده ی هفدهم به رسمیت شناخته شده است، که یکی از اصول بنیادین دموکراسی نظری و کاربردی امروزین می باشد.

این نوشته پیوندهای پیچیده و چند بعدی میان رسانه ها، دموکراسی و حکومت داری خوب و پیشرفت آشتی جویانه را مورد آزمایش قرار می دهد. رسانه ها افکار عمومی را شکل می بخشند، اما خود زیر تاثیر و مداخله ی گروه های سودجوی دیگری در جامعه می باشند. رسانه ها می توانند دموکراسی را از راه دیگر چیزها چون آموزش رای دهندگان، پشتیبانی از حقوق بشر، ایجاد فرهنگ بردباری در میان گروه های گوناگون اجتماعی، و اطمینان از شفافیت و اعتمادپذیری دولت ها بهبود ببخشند. همچنین، رسانه ها می توانند نقش ضد دموکراسی را بازی کنند. آنها می توانند هراس، چنددستگی و خشونت را پرورش دهنند. آنها به جای بهبود دموکراسی، می توانند باعث نابودی آن شوند.

این نوشته کوشش در تشریح بندهایی دارد که مانع رسانه ها در ایفای نقشی مثبت در دموکراسی های نوین هستند. از میان این بندها می توان مالکیت انحصاری و دخالت های بیجای دولتی را برشمرد. اما بازار – و رقابت میان شبکه های رسانه ای به منظور جذب مخاطب و سهم بازار – می تواند کیفیت رسانه ها را نیز پایین بیاورد. افزون بر این، اعمال غیراخلاقی روزنامه نگارانه و استفاده ی سازمان های رسانه ای از رسانه ها در منافع مقرر و گاهی میهن پرستانه، رسانه ها را از کارکردشان در دموکراسی سازی باز می دارد.

این نوشته به دنبال راه های گوناگونی است که در آن رسانه ها برای پشتیبانی از دموکراسی و پیشرفت به کاربرده شده اند. به گونه ی نمونه، رسانه ها در افشای کارهای نادرست مقام های بلندپایه ی دولتی که منجر به استعفا یا برکنار شدن سران دولت و عملی ساختن بهسازی (اصلاح) های دولتی عمل کرده اند. افزون بر این، رسانه ها در بسیاری از کشورهای دارای دموکراسی نو یا کهن، در رشد آموزش عمومی و روشنگری، آشتی میان گروه های درگیر اجتماعی، و بهسازی های موردنیاز سیاسی و اجتماعی سهم جسته اند. در پایان این نوشته فهرستی از پیشنهادهایی که برای ایجاد فضایی سالم برای رسانه ها و اطمینان از سهم مثبت آنها در بهبود ارزشهای دموکراسی کمک خواهد کرد، آمده است.

2. نقش رسانه ها در دموکراسی

دموکراسی بدون مطبوعات آزاد ناممکن است.

این مفهومی است پیوند خورده با نظریه و مشق دموکراسی. از آغاز سده ی هفدهم، نظریه پردازان روشنگری گفته بودند که همگانی بودن و آزادی بهترین پشتیبان در برابر ستمگری و فرون خواهی است. در اوایل سده ی هفدهم، فیلسوف سیاسی فرانسوی، مونتسکیو، که درباریان پادشاه فرانسه اتهاماتی را علیه اش بسته بودند، تشریح کرد که همگانی بودن دارویی برای سوءاستفاده از قدرت است. پسان ها اندیشمندان انگلیسی و امریکایی در همان سده با گفته ی منتسکیو موافقت کردند، با در نظر داشت اهمیت مطبوعات در آگاه سازی مقام ها از ناخوشنودی مردم و اجازه دادن به دولت ها برای اصلاح کردن کاستی هایشان.[1]

از آن پس، مطبوعات به گونه ی گسترده ای به عنوان "نیروی چهارم"، یعنی شاخه ای متساوی با سه نیروی دیگر دولت که کارکردهای دولت را بررسی کرده و آن را در زمینه هایی که دولت نمی تواند کارآیی داشته باشد متعادل بسازد شناخته شد. به این دلیل، دموکراتان سده ها به دیدگاه روشنگران ابزارگرا گرایش داشته اند. توماس جفرسون، با همه ی تندخویی ای که در برابر انتقاد روزنامه نگاران داشت مطبوعات را بزرگ داشت و گفت تنها از راه تبادل اطلاعات و اندیشه به کمک رسانه ها حقیقت آشکار می گردد. گفته ی نامدار جفرسون این است: "اگر به من بگویند که میان دولت بدون مطبوعات و مطبوعات بدون دولت یکی را برگزین، بی گمان دومی را برمی گزینم."

دموکراتان امروزی در ستایش از مطبوعات مبالغه می کنند. با وجود گرایش رسانه های همگانی امروز به آشفتگی، احساسات برانگیزی و سطحی نگری، آنها هنوز ابزار بنیادین یک جامعه ی مردم سالار پنداشته می شوند. نظریه ی معاصر مردم سالارانه نقش رسانه ها را در اعتمادپذیربودن شان اطمینان می بخشند. در هر دو دموکراسی های نوین و کهن، مفهوم رسانه ها به عنوان نگهبانان جامعه که تنها ثبت کنندگان منفعل رویدادهایند، پذیرفته شده نبوده و نیست. دولت ها، گفته می شود، با داشتن شهروندانی ناآگاه از کارکردهای مقام ها و نهادها اعتمادپذیر نیستند. دیدبان رسانه ها پشتیبان منافع عمومی است و شهروندان را در برابر کسانی که به آنها آسیب می رسانند هشدار می دهد.

یک دیدبان دلاور و کارا در دموکراسیهای نوپایی که در آن نهادها ضعیف اند و با فشار سیاسی کوبیده می شوند ضروری است. هنگامی که قوه های قانونگذاری، قوه های قضایی و دیگر قوا در برابر قوای نیرومندتر نحیفند یا آغشته به فسادند، رسانه ها تنها عنصر برای رسیدگی به سوءاستفاده از قدرت به کار برده می شوند. این امر با وجود خطر آن نیاز به ایفای یک نقش قهرمانانه دارد که در آن پیشرویهای رییس جمهوران، نخست وزیران، قانون گذاران و دادرسان را آشکار کنند.

رسانه ها همچنین به عنوان پلی میان دولتمردان و مردم و حیطه ای برای گفتگوی همگانی که منجر به سیاست گذاری ها و تصمیم گیری هوشمندانه تر می گردد، به شمار می آیند. در حقیقت، سنت روشنگری مطبوعات به عنوان یک زمینه ی عمومی نیرومند باقی می ماند. روزنامه نگار تلویزیونی امریکا، بیل مایر، در سال های دهه ی 1990 گفت، رسانه ها باید شهروندان را به میدان بکشانند و "فرهنگ گفتگوی اجتماعی را از راه پرسش درباره ی مسایل جدی همگانی ایجاد کنند."[2] در دموکراسیهای نوین، توقع ما این است که رسانه ها به ایجاد فرهنگ مدنی و سنت گفتگو و گفتمان که در روزگار فرمانروایی خودکامگان ممکن نبود کمک کند.

نه تنها روزنامه نگاران، بلکه اندیشمندان برجسته ی معاصر چون آمارتیا سان برنده ی جایزه ی نوبل دیدگاهی را که فیلسوفان روشنگری درباره ی قدرت ها داشتند، دارد. سان نیاز به "ضمانت کننده های شفافیت"، چون رسانه های آزاد و جریان آزاد اطلاعات را مبرم می داند. او می گوید، "اطلاعات و گفتگوی انتقادی همگانی نیازی به نوع گریزناپذیر مهمی سیاست گذاری خوب همگانی می باشد. او می نویسد، "این ضمانت کننده ها نقش ابزاری روشنی در پیشگیری از فساد، بی مسئولیتی مالی و معاملات زیر میزی دارند."

سان به رسانه ها نه تنها به عنوان مخالف فساد بلکه مخالف فاجعه می نگرد. او گفت، "هرگز نارسایی ای در یک دموکراسی کارکردی چند حزبی وجود نداشته است." "رسانه های آزاد و سرمشق دموکراسی، سهم بزرگی در ایجاد اطلاعاتی که تاثیر شگرفی در سیاست گذاری ها برای پیشگیری از نارسایی دارند ایفا می کنند... یک رسانه ی آزاد و مخالف سیاسی پویا سهمی برجسته پیش هشدار برای کشوری که تهدید به نارسایی است بر شانه می گیرد."[3]

از سالهای پایانی دهه ی 1990، کشورهای تمویلگر و سازمان های چند سویه نیز ارزشهای یک رسانه ی آزاد را نه تنها برای اطمینان از کشورداری خوب و اعتمادپذیر بلکه به عنوان ابزاری برای کاهش فقر، نیرومندسازی مردم و آشتی ملی بیان کرده اند.

برنامه ی انکشافی سازمان ملل (یو ان دی پی) می گوید که توجه به فقر نه تنها انتقال منابع اقتصادی به نیازمندان را می طلبد بلکه در دسترس ساختن اطلاعات برای ناداران را نیز در بر می گیرد از همین رو آنها می توانند آگاهانه تر در زندگی سیاسی و اجتماعی شرکت کنند.[4] روی هم رفته، ناداران نمی توانند از حقوق شان در حالی که نمی دانند اینها چیست دفاع کنند. اگر آنها از حقوق و روندکاری شان در بهره مندی از حقوق و سازوکارهایی که با کاربرد آنها از درماندگی رسته شوند آگاه نباشند، همیشه نادار باقی می مانند. تا هنگامی که فقر و ناتوانی وجود داشته باشد ریشه دار ساختن دموکراسی امکان ندارد. استدلال ما این است که رسانه های کارا بنیان جامعه هستند چرا که آنها اطلاعات موردنیاز مردم نادار را برای شرکت در زندگی روزمره بدانها می بخشند.

به گونه ی آرمانی، رسانه ها باید صدای کسانی را که به خاطر ناداری، جنسیت، یا وابستگی نژادی و دینی در حاشیه قرار گرفته اند به گوش دیگران برسانند. با دادن جایگاهی در رسانه ها برای آنها، دیدگاه ها – و وابستگی هایشان – آنها بخشی از جریان گفتمان همگانی خواهند شد و امیدوارانه در برخورد اجتماعی شان با نابرابری ها رنگی دیگر خواهند گرفت. به این گونه، رسانه ها در فرونشاندن درگیری های اجتماعی و بهبود آشتی میان گروه های اجتماعی واگرا سهمی خواهد جست.

این ها همه برون یابی هایی در نقش رسانه ها به عنوان شهر مجازی یا میدان عمومی خواهد بود آن هم: با تولید اطلاعات و عمل به عنوان زمینه ای برای گفتگوی همگانی، نقش برانگیزاننده ی رسانه ها، بهسازی ها از راه روند دموکراسی سازی و در پایان نیرومندسازی نهادهای مردم سالار و ممکن ساختن مشارکت عمومی، که بدون دموکراسی چیزی جز دروغ نیست.

3. بندهای بسته شده در پای رسانه ها

واقعیت این است که {وجود} رسانه ها در دموکراسیهای نوین و کهن همیشه اجباری نیست. البته که دموکراسی ستون فقرات مطبوعات بوده است. نهادهای نوین تضمین کننده های آزادی بیان و حق دسترسی به اطلاعات می باشند و به روزنامه نگاران اجاره ی تهیه ی گزارش درباره ی پدیده های ممنوع شمرده شده می دهد. افزون بر این، قانونگذارانی که به گونه ی مردم سالارانه برگزیده شده اند قانون هایی تصویب کرده اند که به روزنامه نگاران و شهروندان عادی اجازه ی دسترسی بیشتری به اطلاعات درباره ی سیاست گذاری دولت و کارکردهای سیاستمداران نسبت به گذشته می دهد.

امروزه، در کشورهایی که از سالهای دهه ی 1980 دموکراسی را تجربه کرده اند، مطبوعات نقش بزرگی در زمینه ی سیاست بازی کرده است. روزنامه نگاران به دلیل کامیابی شان در آشکارسازی فساد، سوءاستفاده از قدرت و کارهای غیرقانونی از سوی سیاسمتداران هراسانده می شوند. همچنین روزنامه نگاران گاهی بیرحمانه تاخت و تاز می کنند چرا که یک رسانه ی بد به معنای پایان کار سیاسی یک فرد می باشد. سیاست گذاری ها دیگرگون شده، بهسازی ها آغاز شدند و مقام های آلوده به فساد – از جمله رییس جمهوران و نخست وزیران – توسط افشاسازی های رسانه ها برکنار شده اند. در بسیاری از دموکراسی های نوین، یک رسانه ی تجاری بخشی از روند سیاسی است و تصور وجود دولت ها بدون کارکرد رسانه ها دشوار می باشد.

اما، با وجود ضمانت های قانونی و در شماری از موارد پشتیبانی گسترده ی عمومی، رسانه های نوپا در دموکراسی را با محدودیت های قانونی، مالکیت انحصاری و گاهی نیرویی بی خرد محدود ساخته است. در سال 2002، 20 روزنامه نگار به خاطر کارشان کشته شدند و 136 روزنامه نگار دیگر به دلیل ناخوشنودی مقام ها از گزارش آنها به زندان افکنده شده اند. بسیاری از این قربانیان در کشورهای دارای دموکراسی نوین گزارش می دادند.[5]

دخالت های دولتی تنها بندها نیستند که بر پایه رسانه ها بسته می شوند. گزارش دهی جدی برای بقا در بازارهای رسانه ای که همگی احساساتی و سطحی برخورد می کنند دشوار است. انفجار رسانه ها غالبا پس از فروپاشی یک نظام خودکامه رخ می دهد. برای نمونه، پس از فروپاشی قدرت فردیناند مارکوس در سال 1986، شمار روزنامه ها و ایستگاه های رادیویی نو در فیلیپین افزایش یافت، چرا که مردم گرایش به تجلی یک مطبوعات آزاد داشتند. در اندونزیا، صدها رونامه ی نو پس از پایان یافتن حکومت سی و دو ساله ی رییس جمهور سوئهارتو در سال 1998 پدیدار گشت. اندونزیا این پدیده را "خوشنودی از مطبوعات" نامید. این قضیه بر اروپای مرکزی و شرقی و نیز کشورهای تازه استقلال یافته ی شوروی سابق که در آنها روزنامه نگاران ورزیده برای اداره ی سازمان های خبری ای که در پی انفجار رسانه ها ایجاد شدند، صدق می کند. همچنین این انفجار منجر به رقابت گسترده ای شده که به معنای رویارویی برای سرخط های داغ و چشم پوشی از عمق و ژرفای مطلب می گردد.

رقابت برای بازار به معنای آن بوده است که رسانه ها در بیشتر دموکراسی های نوین خود را تسلیم روش جهانی "لال شدن {در بازتاب حقیقت}" خبر نموده اند. این مورد به ویژه درباره ی تلویزیون درست است، آنجا که گزارش های جنایی و سرگرمی جای خبرهای مهم روز را می گیرند. پافشاری بر جلوه های رنگارنگ و گزارشهای خبری خوشی برانگیز زمانی را برای گفتگوی جدی و ژرف درباره ی موضوعات مهم نگذاشته است. پیامد آن این است که گفتمان عمومی نیز به دلیل پاسخگویی شهروندان و مقام ها به خبرهای "اطلاعاتی-سرگرمی" کاهش یافته و از رونق افتاده است.

بیش از این، در بسیاری از اتاق های خبر، حتی در کشورهای سرمایه دار، بودجه ی اندکی برای سرمایه گذاری در زمان و منابع خبری که پیش نیازهای روزنامه نگاری نیرومند است، اختصاص داده می شود. حتی در بسیاری از کشورها که رسانه ها به عنوان تجارت های بهره آور به شمار می روند، مدیران رسانه ها سرمایه گذاری بر فناوری و جلوه های ویژه ترجیح می دهند تا گزارش دهی. افزون بر این، روزنامه نگاران غالبا تجربه و آموزش موردنیاز برای بافت بخشی به گزارش شان را که یک کشور مردم سالار بدان نیازمند است ندارند. حتی اگر هم داشته باشند، سرمایه و گرایش های سیاسی دارندگان رسانه ها آزادی روزنامه نگاران را محدود می کنند.

در بسیاری از کشورها، رسانه داری باید همخوان با امیال و گرایش های تجاری و سیاسی باشد. مطالعه ای در سال 2001 بر 97 کشور از سوی بانک جهانی نشان می دهد که مالکیت رسانه ها در سراسر جهان انحصاری شده است. در این مطالعه آمده است:

"در نمونه ما از 97 کشور، تنها چهار درصد تجارت های رسانه ای به گونه ی گسترده رهبری می شوند. کمتر از دو درصد ساختارهای مالکیتی دارند جدای از اداره ی خانوادگی یا دولتی، و تنها دو درصد آنها از آن کارکنان است. به گونه ی میانگین، بر بنیاد مطالعه ی ما، 57 درصد روزنامه ها بنیان خانوادگی دارند، و خانواده ها 34 درصد ایستگاه های تلویزیونی را اداره می کنند. مالکیت دولتی گسترده است. به گونه ی میانگین، دولت نزدیک به 29 درصد روزنامه ها و 60 درصد ایستگاه های تلویزیونی را زیر دید خود دارد. از همین رو مالکیت صنعت رسانه ای را بیشتر احزاب برای سودآوری از راه اداره ی این صنعت در دست دارند."[6]

در حقیقت، رسانه داران از چنین سودهای فردی اصلا احساس شرمساری نمی کنند. در دموکراسی های نوین، رسانه داران متشخص از روزنامه ها یا ایستگاه های انتشاراتی شان برای بالا بردن گرایش های تجاری شان، کوبیدن رقبا، و یا برای پیشبرد دستور کار سیاسی و تجاری شان به گونه های دیگر از آن استفاده می جویند. همزمان، در مالکیت دولتی، دولت کارگزارانش را از نوشتن گزارش انتقادی باز می دارد و دولت را قادر به ترویج اندیشه های چالش ناپذیرش در میان مردم می کند. گرایش های رسانه داران غالبا محتوای رسانه را مشخص می کند و رسانه ها را آغشته به گرایش های پنهانی خود می سازند.

برای نمونه، در تایلند نخست وزیر، تاکسنی شیناواترا، مالک تنها شبکه ی آزاد در کشور می باشد. دیگر رسانه ها یا دولتی اند یا زیر نظر دولت اند، از همین رو دولت تاسکین قادر به انحصاری سازی امواج رسانه ای شده است. روزنامه نگاران و مفسران مخالف تاسکین به رسانه ها دسترسی ندارند و خبرها در خدمت دولت قرار دارند. نخست وزیر این کشور همچنین روزنامه های جنجال برانگیز تایلند را از راه فشار بر تبلیغات بازرگانی شان (او خود دارنده ی بزرگترین شرکت ارتباطی، یک شرکت تبلیغاتی بزرگ می باشد و نیز آگهی های دولتی را به روزنامه های انتقادگر نمی دهد) با تحقیق بر سرمایه ی دارندگان روزنامه ها صدای آنها را خاموش می کند. نتیجه: تن دادن به دولت، انتقادگری خاموش و آرام نگه داشتن مردم بر گفتگو درباره ی مسایل مهم.

در برخی از نمونه ها، رسانه ها نمایندگان گروه های درگیر سیاسی در روند چنددستگی به جای یکپارچگی، سخنان نفرت بار به جای گفتگوی بخردانه، و بدگمانی به جای اعتماد اجتماعی به کار می روند. در این موارد، رسانه ها می توانند به ابزار ضد دموکراسی، تشریک در ایجاد بدبینی نسبت به دولت و فروپاشی دموکراسی تبدیل شوند. به طور عموم مردم اعتمادشان را نسبت به رسانه ها و نهادهای مردم سالارانه از دست می دهند. پیامد آن بی علاقگی مردم و شکست دموکراسی خواهد بود.

4. اعمال خوب: چگونه رسانه ها دموکراسی و کشورداری خوب را بهبود بخشیده اند

در برخی دموکراسی های نوین، نیروهای بازار، دولت های غیرآزادی خواه، و در شماری از موارد، شهروندان بدخواه و بی احساس رسانه ها را به چالش کشیده اند. اما با این وجود، سازمان های خبری و رسانه های غیردولتی در برخی از کشورها موفق به ریشه دار کردن و ژرفا بخشیدن به دموکراسی شده اند. بخش های پایین شماری از راه هایی را که گروه های رسانه ای مردم سالای را نجات بخشیده اند همچون به کارروی رسانه ها به حیث پشتیبان، زمینه ی عمومی، انفعال سازنده ی بهسازی های اجتماعی، و صلح آور و یکپارچه سازی نشان می دهد.

الف. گزارش تحقیقی: رسانه ها به عنوان نظارت

شاید سازنده ترین مورد آن امریکای لاتین باشد که در آن گزارش تحقیقی در آشکارسازی فساد، خشونت های حقوق بشری و دیگر گونه های نظارت و به ایجاد فرهنگ اعتمادپذیری بر دولت و ریشه دار ساختن دموکراسی در این قاره کمک کرده است. آشکارسازی به ویژه در زمینه ی فساد اداری در مقامات بلندپایه دولت ها را از قدرت برکنار کرده است. برکناری چهار رییس جمهور – فرناندو کولور دو مللو از برازیل در 1992، کارلوس آندرس پرز از ونزولا در 1993، آبدالا بوکارام از اکوادور در 1997 و آلبرتو فوجیموری در 2000 – به دلیل بهای فراوان به گزارش تحقیقی در همدستی آنها در فساد بوده است. چنین گزارشهایی رسانه ها را به نهادی مطمین و بااعتبار در دوره ی ظهور دموکراسی های نوین ساخته است. به دلیل کارکرد کارا و آزادانه، رسانه ها از پشتیبانی و اعتبار همگانی برخوردار است.

در دموکراسی های نوین جنوب شرق آسیا، گزارشهای پیاپی درباره ی وضعیت نادرست زندگی عمومی به برکناری مقام های آلوده به فساد و بلند رفتن آگاهی عامه از نیاز به اصلاحات انجامیده است. در فیلیپین، گزارش تحقیقی شواهدی را که نشان دهنده ی درست بودن اتهامات علیه رییس جمهور ژوزف استرادا در سال 2000 پیشکش کرد باعث خشم همگان علیه زورگویی های وی شد. استرادا در پی شورش های مردم در سرک های مانیلا در ماه جنوری 2001 از قدرت برکنار شد. در تایلند، گزارشهای تحقیقی شواهدی درباره ی معاملات تجاری پنهانی نخست وزیر تاسکین شیناواترا آشکار ساخت. در اندونزیا، رسانه ها چیزهایی را برملا ساختند که اتهاماتی را ضد مقام های بلندپایه به شمول سخنگوی نیرومند پارلمان، اکبر تانجونگ در سال 2001 برانگیخت.

این پیروزی از پی پرداخت بهایی گران به دست می آید. کمیته ی حمایت از روزنامه نگاران که در نیویورک موقعیت دارد، از سال 1988 تا 1998 مرگ 117 تن روزنامه نگار را به ثبت رسانده است.[7] در فیلیپین، از هنگام تجدید دموکراسی در 1986، 36 روزنامه نگار به قتل رسیده اند.[8] در تایلند و اندونزیا روزنامه نگاران زخمی، تهدید و کشته شده اند. 15 مورد از 68 مورد مرگ روزنامه نگاران در سال 2001 در جهان به دلیل تحقیقات پیوندمند با فساد بوده است.[9]

بیشتر این قتل ها در کشورهایی صورت گرفته که حاکمیت قانون ضعیف است و قوه ی قضاییه میلی به دفاع از حقوق رسانه ها ندارد. به دلیل نادرست و ناشایست بودن دادگاه ها، قاتلان کمتر به سزای کارهایشان می رسند. آنهایی که خواهان رسانه هایی ضعیف اند خواه مقام های دولتی باشند، قاچاقبران موادمخدر یا جنبش های شورشی پیوندمند با تجارت های غیرقانونی، کارشان را انجام می دهند و با معافیت از قانون روبه رو می شوند.

آشکار است که در مراحل آغازین، {وجود} رسانه ی آزاد – و گزارش تحقیقی- تنها در جایی که روزنامه نگاران احساس امنیت کنند ممکن است. دموکراسی های نوپا حمایت های قانونی ای از رسانه ها می کنند، اما این حمایت ها همیشه متضمن گزارش دهی بدون ترس و طرفداری نیست. یک قوه ی قضاییه ی مستقل باید از حقوق روزنامه نگاران پشتیبانی کند و حاکمیت قانون حامی آنها باشد. در امریکای لاتین و جنوب شرق آسیا، بسیاری از این موارد مرگ را فرمانروایان شهرهای کوچکی انجام داده اند قادر به نابودسازی افراد در جوامع، چرا که ایالات ضعیف نمی توانند قانون را پیاده کنند و از شهروندان شان به شمول روزنامه نگاران پشتیبانی نمایند.

از همین روست که غالبا به نظر می رسد رسانه ها در موقعیتی بحرانی قرار می گیرند. آزادی آنها تا هنگامی که دیگر نهادهای دموکراتیک کارهایشان را به درستی انجام ندهند تضمین نمی شود؛ اما این نهادها خود نمی توانند چنین کاری بکنند چرا که نظارتی بر کارکرد آنها وجود ندارد، به ویژه بدین خاطر که رسانه ها تهدید و هراسانده می شوند. غالبا شکستن و زیر پا کردن این وضع بغرنج، با وجود خطرهای آن، بر عهده ی خود روزنامه نگاران است.

در بسیاری از مناطق، روزنامه نگاران فراوانی مایل به پذیرش این خطر هستند. اما بسیاری از آنها نه مهارت و نه آموزشی را که گزارش تحقیقی نیازمند است دارند. افزون بر این، شاید سازمان های خبری گرایشی به سرمایه گذاری در وقت، منابع برای پژوهش و بهبود استعداد گزارشی ای که روزنامه نگاری تحقیقی نیازمند است ندارند.

همچنین گزارش تحقیقی به روابط نیک میان رسانه داران و دوستان شان را که به حلقه های بزرگ تجاری و سیاسی دسترسی دارند آسیب برساند. رسانه داران درباره ی افشاسازی هایی که به آگهی دهنده شان لطمه برساند نگران اند. با در نظر داشت این دشواری ها، تنها راهی که گزارش های تحقیقی می توانند رسانه ها را در بازار آزاد سرپا نگه دارند این است که آنها نشان دهند که می توانند روزنامه ها و برنامه های خبری شان را بفروشند و مخاطبی برای این گزارشهای خود داشته باشند.

حقیقت این است که در بسیاری از کشورها، گزارش تحقیقی خریدار دارد. آنها واکنش مردم را با خود دارند و توجه سازمان های خبری را به خود جلب می کنند. مهم این است که اتاق های خبری را به سرمایه گذاری در تحقیقات با وجود بها و خطرهای آن برانگیزیم. یکی از راه ها تشجیع سازمان های خبری به اهدای جوایز، به خاطر افزایش مخاطبان، توجه بالا و یا وجهه ی حرفه ای به روزنامه نگاران می باشد. جوایز برای گزارش تحقیقی یکی از راه های بهبود این روش است.

دیگر اینکه، سودهای ناملموس تر شاید حتی مهمتر باشند. اگر دقیقا بررسی شود می بینیم که گزارشهای تحقیقی دارای تاثیر بالا به اعتماپذیری و پشتیبانی مردمی کمک کند. رسانه ها به عنوان یک نهاد در صورتی که روزنامه نگاران نشان داده باشند که در راه منافع همگانی با رونماسازی نادرستی ها و سوءاستفاده ها گام بر می دارند تقویت می شوند. یک رسانه ی اعتماپذیر در صورتی که با محدودیت روبه رو یا بازداشته شوند از پشتیبانی مردمی برخوردار خواهد بود. اگر روزنامه نگاران آزادی شان را با گزارش های سطحی و احساسات برانگیز به خطر اندازند از پشتیبانی برخوردار نمی شوند.

افزون بر این، با تلاش فراوان برای به دست آوردن اطلاعات، با فشار بر دولت و بخش های خصوصی در پخش مستندات و با آماج قرار دادن مقام ها و دیگر افراد قدرتمند از راه پرسش های نفسگیر، روزنامه نگاران تحقیق گر محدودیت های فرا راه رسانه های چاپی و موجی را افزایش می بخشند. همزمان، آنها مقام ها را به رسانه های کنجکاو و جستجوگر آشنا می سازند. احتمالا مقام ها خواهند دانست که پخش اطلاعات به دولت نیز بهره ای می رساند. بدون جریان آزاد رسمی اطلاعات، روزنامه نگاران گرایش به گزارش دروغ ها، شایعات و پنداشت ها خواهند آورد و هیچ کس بهتر از آنها قادر به این کار نیست. ممکن زمانی را در بر بگیرد، اما مقام ها باید متقاعد شوند که شهروندان آگاه شهروندان بهتری را پرورش می دهند، حتی اگر در این روند دولت به رسانه ها آسیب برساند. هر دولتی، صرف نظر از آغشته بودن به فساد و یا خودکامگی، مقام های اصلاح طلب یا کارگزارانی که نقش روزنامه نگاران را بزرگ می دارند و مایل به همکاری با گزارشگران در پخش اطلاعات هستند وجود دارد. در بلند مدت، دادوستد پیاپی میان روزنامه نگاران و مقام ها به بهبود فرهنگ – و یک سنت – افشاگری کمک خواهد نمود.

یکی از راه های آغاز برای روزنامه نگاری تحقیقی از راه به راه انداختن آموزش درباره ی تکنیک های گزارشگری و نیز خوانش دستورهای مالی، ایجاد پایگاه داده ها و جستجو در اینترنت می باشد. چندین گروه های رسانه ای ملی و بین المللی همین اکنون برنامه های آموزشی راه انداخته اند. دست نامه های گزارشگران تحقیقی به شمول آنهایی که روشنی هایی از اینکه کجا می توان شواهد مناسب یافت و روند کاری برای دسترسی آنها به این شواهد، روزنامه نگاران را مجهز به ابزاری که آنها نیاز به تحقیق دارند می کند.

کانون های مستقل برای گزارش نویسی تحقیقی در دموکراسی های نوینی چون فیلیپین، نیپال و بنگلادش به راه افتاده است. این کانون ها نمونه های گزارش تحقیقی تولید می کنند، روزنامه نگاران را آموزش می دهند و دست نامه های آموزشی به چاپ می رسانند. به کمک این تلاش ها، آنها موفق به پیشرفت گزارش نویسی تحقیقی میان روزنامه نگاران و شهروندان شده اند.

در امریکای لاتین، پروبیداد که سازمان غیردولتی مستقر در السالوادور است، یک گروه گفتگو کننده از راه ایمیل به نام روزنامه نگاران علیه فساد در سال 2000 ایجاد کرد. این کار تبادله ی مقالات، اندیشه ها، آگهی ها و منابع را میان روزنامه نگاران امریکای لاتینی که در راه نابودسازی فساد کاوش می کنند ممکن می سازد. تاکنون 600 روزنامه نگار در این برنامه نام نویسی کرده اند. ابتکار همسانی به ایجاد انجمن بین المللی روزنامه نگاران افریقا که وب سایتی را برای پیشکش اطلاعات آزاد به روزنامه نگاران افریقایی که درباره ی فساد و دولت داری گزارش می دهند انجامید.[10]

2. رسانه ها به عنوان ابزار اطلاعاتی و میدانگاهی برای گفتگو

یک جامعه ی مردم سالارانه ی واقعی به مشارکت شهروندان نیازمند است. اگر آنها کارشان را به خوبی انجام دهند، رسانه ها شهروندان را در کارهای دولت داری و برانگیختن آنها به عمل کردن درگیر می سازد. به عنوان ابزاری برای پخش اطلاعات، رسانه ها مردم را در گزینش آگاهانه چون به چه کسی رای دادن و چه سیاست گذاری ها را پذیرفتن و در برابرشان ایستادن کمک می کند.

به گونه ی آرمانی، روزنامه ها و برنامه های امور عامه در رادیو و تلویزیون باید مردم را آگاه بسازد، آنها را آموزش بدهد و به کار گمارد. هرچند جاده ای که رسانه ها در دموکراسی های نوین گام می گذارد ناهموارند. به دلیل نیاز به داشتن بازار یا احترام به دولت، رسانه ها غالبا از مسئولیت مدنی شان شانه خالی می کنند و به جای روشنگری مردم در بی سوادی مدنی سهم می گیرند.

انتخابات تمرینی کلیدی برای دموکراسی است که در آن رسانه ها می توانند تاثیرات مثبت و منفی بیاورند. با نوین تر شدن جوامع و برانگیزاننده تر شدن رسانه ها، تاثیر حامیان، احزاب و نهادهای سنتی (چون کلیسا) بر روند انتخابات کمرنگ شده است. به جای آن، نامزدان و احزاب درخواست و پیام هایشان را از راه رسانه ها به گوش مردم می رسانند. این یکی از دلایل گرانبهاتر شدن تبلیغات انتخاباتی در بسیاری از کشورها شده است: بهای آگهی های تلویزیونی و روزنامه ای بلند رفته و رسانه ها از این راه پول کلانی را به جیب می زنند. نامزدان پولدارتر غالبا از بخت بهتری برای رسیدن به قدرت دارند چرا که می توانند تبلیغات موجی را از خود کنند و فضای بیشتری از روزنامه ها را به خود اختصاص دهند. در شماری از کشورها، نامزدان روزنامه نگاران و سردبیران را با پرداخت رشوت به سود خود می گردانند.

تبلیغات رسانه محور به معنای نیاز به گزینشگران هوشمند و روشن اندیش نیست. به گونه ی مثلا انتخابات امریکاست که بسیاری از دموکراسی های نو به پیروی از آن نمایش ها و تبلیغات تلویزیون محوری به راه می اندازند و تاکید بسیاری بر صدا و جلای تصویری دارند تا محتوا و ژرفای آن. نامزدان خود را در برابر گزینشگرانی که گزینش ها را غالبا بر بنیاد چگونگی ظاهر شدن رقبا بر صفحه ی تلویزیون تشخیص می کنند، قرار می دهند.

هنوز، رسانه ها در دموکراسی های نوپا سهمی در آموزش مردم درباره ی انتخابات بر عهده می گیرند. برنامه های امور عامه در رادیو و تلویزیون تحلیل ژرف بافتی و انتقادی ای به میان می آورد که برنامه های خبری و آگهی ها نمی توانند. افزون بر این، در کشورهایی چون فیلیپین و اندونزیا، تلویزیون و شبکه های رادیویی آگهی های خدمات عامه ی برازنده ای برای لذت بردن رای دهندگان از انتخابات آگاهانه شان ایجاد می کنند و نیز آنها را از پیامدهای فروش آرایشان هشدار می دهند. گفتمان هایی که از سوی رسانه ها تمویل می شود، نامزدانی را که پول کافی برای تبلیغات ندارند قادر می سازد تا دیدگاه شان را برای مخاطبان برسانند. همچنین رسانه ها زمان و فضایی معین برای حامیان مستقل و سازمان های غیردولتی ای که برای انتخابات شفاف تبلیغات می کنند در اختیار دارد. با این وجود، نامزدانی که پول در اختیار دارند هنوز دسترسی بیشتری به رسانه ها دارند. تا هنگامی که انتخابات طول بکشد، میدان برای رسانه ها ناهموار باقی می ماند.

در بسیاری از دموکراسی های نوپا، رادیو نقش میانجی انتخاب را دارد، جای روزنامه هایی را که شهروندان را به میدان شهر برای گفتگو و گفتمان می کشید گرفته است. رادیو در قیاس با تلویزیون، رسانه ای ارزان تر و قابل دسترس تر است به ویژه در کشورهای ناداری که بنیان رسانه ها به خوبی پیشرفت نکرده است. رادیو اف ام با سیگنال محلی اش می تواند ابزاری برای ریشه دار کردن دموکراسی در کشور باشد.

در نیپال، برای دولت پنج سال را دربر گرفت تا تسلیم خواسته های جامعه مدنی و روزنامه نگارانی که ادعای غیرقانونی بودن انحصار رسانه ها از سوی دولت می کردند، شود. در 1996، نیپال نخستین کشور آسیای جنوبی بود که به رادیو ساگارماتا، یک رادیوی غیردولتی گواهی کار داد. امروزه 25 ایستگاه رادیویی اف ام در سراسر این کشور وجود دارد که بسیاری از آنها برای تبادل برنامه ها و اخبار به شکل شبکه در آمده اند. ایستگاه های رادیویی اف ام در نیپال جانشین آگاهی رسانی درستی دربرابر شبکه های رسمی شده اند، و به دلیل محلی بودن شان بر مسایل محلی تمرکز دارند و گوناگونی نژادی و زبانی نیپال را بازتاب می دهند.

با تمرکززدایی ارتباطات، ناشران محلی نیپال نشان داده اند که رادیو می تواند مردم را در گزینش بهتر آگاه ساخته و سرانجام روند دموکراسی شدن را تقویت بخشند. رادیو اسوارگادواری در محله ی شورش خیز دانگ در غرب نیپال چنین منبع اطلاعاتی قابل اعتماد است که بازتاب دهنده ی مقام های دولتی، شهروندان محلی و شورشیان مائویست می باشد.

اینترنت نیز ثابت کرده است که رسانه ای دموکرات تر از روزنامه ها و تلویزیون است که اجازه ی تبادل دیدگاه ها را برای گروه های گوناگون اجتماعی در فضایی آزادتر می دهد. در بسیاری از کشورهای دارای دموکراسی نوپا، گروه های جامعه مدنی و سازمان های غیردولتی اینترنت را ابزاری کارا برای پخش اطلاعات و دیدگاه ها و نیز به راه انداختن راهپیمایی ها یافته اند. در سال 2000، در گرماگرم راهپیمایی های گروهی در برابر رییس جمهور فیلیپین، استرادا، اینترنت مرکز فعالیت برای فعالان فلییپینی ای که به "راهپیمایی از طریق اینترنت" و تبلیغات آن لاین باور داشتند، دانشجویان و مردم طبقه ی میانی جامعه را بسیج کردند و نیز فیلیپینی هایی را که آن سوی مرزها می زیستند و قادر به شرکت در راهپیمایی ها نبودند درگیر اعتراضات کردند. نزدیک به 7.5 میلیون فیلیپینی در بیرون از این کشور کار می کنند و اینترنت آنها را از رویدادهای آن زمان آگاه می ساخت و قادر به شرکت در اعتراضات اجتماعی می ساخت.

در هر جای دیگر نیز اینترنت حکم تخته ی اعلانات برای شهروندان را داشته است. قابلیت تقابل دوسویه، بهای پایین برای ورود و آزادی نسبی از اداره ی دولت، اینترنت را به رسانه ای فراتر از دیگر رسانه ها مبدل ساخته است. در اروپای مرکزی و شرقی، سازمان های غیردولتی و سازمان های رسانه ای اینترنت را برای آموزش عمومی درباره ی انتخابات به کار برده اند. مثلا، در انتخابات محلی رومانیا در این سال، دریچه های مستقلی چون رومانیا آن لاین و ایلِکشن.رو، که توسط توزیع گران خدمات اینترنتی به راه افتاده بودند، گاهی همگام با روزنامه ها، اخبار سیاسی، نتایج طرفداری مردم پیش از انتخابات و دیگر اطلاعات مربوط به انتخابات را بازتاب می دادند. حتی شماری از دانشجویان رومانیانیی وب سایت خود شان را به نام الکتورال 2000.رو که بر آن بازی سیاسی ای برای مشتاق ساختن مردم به انتخابات به راه انداختند.[11]

رسانه های سنت تر چون روزنامه ها با پر کردن رخنه ای که دیگر نهادهای اجتماعی نتوانسته اند، نیز نقشی در آموزش و آگاهی دهی بازی کرده اند. برای نمونه، در سال 2000، روزنامه ی پانامایی به نام لا پرِنسا دست نامه ی آموزشی ای به مدت شش هفته در شماره ی یکشنبه اش برای دانش آموزان صنف اول و دوم ایجاد کرد. نویسندگان آن روزنامه به این باور بودند که دانشجویان آنها از کمبود اطلاعات بنیادین درباره ی کشورشان رنج می برند، از همین رو آن دست نوشته ها دربردارنده ی درسهایی بود درباره ی تاریخ، جغرافیا و سیاست کشور. محتویات آنها دربردارنده ی اطلاعاتی تازه بود که دانش آموزان در کتاب های درسی شان با آن روبه رو نمی شوند، از این رو آموزگاران آن دست نامه ها را در صنف هایشان استفاده می کنند و روزنامه 140 نسخه از آن را به آنها هدیه می کند. این درسها درباره ی شهروندی بودن به افزایش چشمگیر شمارگان، آگهی ها و تولید سودهای سالم برای روزنامه ای که جرات به انجام نقش مدنی اش بکند، می انجامد.[12]

شرکت های رسانه ای غالبا نیاز به نبرد در بازاری سخت به خاطر ناتوانی شان در زنده نگه داشتن آرمان های دموکراتیک رسانه ها را سرزنش می کنند. اما تجربه ی اخیر نشان داده که این نیاز همیشه نبوده است. مثلا، مجله ی خبری ایندونزیایی به نام تمپو، در کنار گزاشهای اصیلی درباره ی امور جاری که ثابت می سازند که روزنامه نگاری درست و خوب آن است که به درخواست خوانندگان به عنوان شهروندان پاسخ دهد، تحلیل هفته ای اخبار را نیز به نشر می رساند. تمپو که یکی از محترم ترین و پرفروش ترین نشریات ایندونزیاست، همچون فانوس روشنگر دموکراسی پنداشته می شود که افکار عمومی را درباره ی دولت داری، حقوق بشر، نژادپرستی و درگیری مذهبی متاثر ساخته است. کامیابی بازرگانی آن به بدنه ی روزنامه نگاری آن آسیبی نرسانده است.

3. رسانه ها به عنوان آشتی ساز و وحدت بخش

دموکراسی نمی تواند در کشورهایی که خشونت و جنگ گپ نخست را می زند جای پایی باز کند. به گونه ی آرمانی، دموکراسی سازوکارهای گروه های درگیر را برای میانجی گری، بیان و بلند کردن صدایشان فراهم می کند از این رو آنها می توانند اختلافات شان را آشتی آمیزانه حل کنند. اگر این امر همیشه با خشونت و اختلاف آمیخته باشد، فرآورده ی دموکراسی ترس و هراس خواهد بود. بدبختانه، این مورد در بسیاری از دموکراسی های نوپا وجود دارد که در آن دخالت های دولت به زنده شدن دوباره ی دشمنی های قدیمی ای انجامیده که باری دولت های خودکامه بر مردم می راندند. درگیری های خونین در یوگسلاوی سابق گواهی ناگوار بر این واقعیت است.

تجربه ها تاکنون نشان داده اند که رسانه ها نقش بی طرفانه ای در درگیری ها بازی نکرده اند. در بسیاری از موارد، آنها دامنه ی آتش را برافروخته اند، باعث پیش داوری ها شده، به حقایق آسیب رسانده اند و همین حقایق را پنهان نگه داشته اند. همچنین رسانه ها به خاطر احساساتی کردن خشونت ها، بدون تشریح ریشه ی درگیری، مورد انتقاد قرار گرفته اند. منتقدان می گویند، رسانه ها کوشش ها برای ایجاد آشتی را نادیده گرفته و حتی جنگ افروزی را مورد پوشش خود قرار داده اند. در برخی موارد، آنها تخم کینه کاشته و سبب خشونت شده اند. در گرماگرم درگیری رواندا در سالهای دهه ی 1990، یک ایستگاه رادیویی که از سوی دونرهای بین المللی تمویل می شد مبدل به تریبیونی برای تندروانی که مایل به نسل کشی بودند شد.[13]

با در نظر داشت نقش بنیادینی که رسانه ها در موقعیت های درگیر بازی می کنند، بسیاری از سازمان های غیردولتی دست به آموزش روزنامه نگاران درباره ی آنچه به نام "روزنامه نگاری صلح" یاد می شود زده اند، چیزی که کوشش است برای بهبود صلح از طریق گزارشهای محتاطانه ای که صدای همه ی طرفهای درگیر را بازتاب دهد و بر تشریح دشمنی های داخلی یا قدیمی پافشاری کند. روزنامه نگاری صلح توجه فراوانی به خشونت ندارد، به جای آن به تاثیر جنگ بالای جوامع درگیر در دو سو تاکید دارد و می کوشد تفاوت ها را از میان بردارد.

روزنامه نگاری صلح از طریق آموزش روزنامه نگاران با پوشش درگیری، به شمول روزنامه نگارانی که از میان گروه های مذهبی و نژادی گوناگون در جنگ برخاسته اند پیشرفت کرده است. سازمان های غیردولتی گوناگونی متداولا صنوفی را درباره ی روزنامه نگاری صلح برپا می کنند.

برخوردهای ابتکاری همچون کوشش های ایتلاف روزنامه نگاران مستقل اندونزیا، که در سال 2001 در شهر جنگ زده ی آمبون در جزایر مولوکاس مرکز رسانه ای ایجاد کردند که روزنامه نگاران مسلمان و مسیحی کنار هم گردآیند و از منابع مشترک یکدیگر بیاموزند. از هنگام درگیری های خونین میان مسلمانان و مسیحیان در شهر آمبون در اواخر سال 1997، رسانه ها دو قطبی شدند. مسلمانان، به شمول روزنامه نگاران، در محله ی مسلمان نشین گرد آمدند و به جوامع مسیحی دسترسی نداشتند. این امر درباره ی مسیحیان نیز صادق بود. این خود باعث گزارشهای یک سویه شد و تنها به تشدید خشونت ها در جامعه انجامید. این مرکز رسانه ای تبادله ی اطلاعات را آسان ساخت و منابع خبری زا از دو سوی مسیحی و مسلمان در دسترس روزنامه نگاران قرار داد. همچنین این به آشنایی و دیدار روزنامه نگاران با یکدیگر و کنار زدن مرزی که آنها را از هم جدا ساخته بود انجامید. چنین کوشش هایی به ایجاد اعتماد میان روزنامه نگاران از یک سو و دولت، سازمان های غیردولتی، نیروی نظامی و پولیس از سوی دیگر کمک می کند. چنین اعتمادی، به نوبه ی خود، به یکپارچه شدن مردم برای پشتیبانی از روند صلح کمک کرده است.[14]

کوشش ابتکاری دیگر برای از میان برداشتن تفاوت ها میان گروه های گوناگون ایجاد یک تیم گزارش دهی چند-نژادی بود که در ماسدونیا در سال 1995 سازمان دهی می شد. این تیم متشکل از یک گزارشگر از روزنامه ماسدونیایی زبان، از روزنامه ی آلبانیایی زبان، از روزنامه ی ترک زبان و ایستگاه رادیویی ماسدونیایی زبان بود. این تیم با یکدیگر مصاحبه ها و دیدارهای میدانی داشتند که هدفشان تشریح موقعیت کنونی ماسدونیا بود، و اینکه نشان دهند چگونه گروه های نژادی از بحران اقتصادی رنج می برند و چگونه این گروه ها برای زنده ماندن در روزگاری بی نهایت دشوار می جنگند.[15]

انجمن رادیویی به ویژه برای از میان بردن رخنه میان جوامع سودمند است. در کلمبیا، گروهی از سازمان های غیردولتی و انجمن ایستگاه های رادیویی سیپاز(سیستم ملی ارتباطات برای صلح) را ایجاد کردند که در مناطقی که در آنها شورشیان، نظامیان و قاچاقچیان موادمخدر سروکار داشتند فعالیت می کرد. سیپاز ایستگاه های رادیویی را به شکل شبکه وار برانگیخت تا خبرهایی را تولید و تبادله کنند که صلح و بردباری را ترویج کند. همچنین برنامه ی خبری ای تولید می شود که از راه اینترنت برای 42 ایستگاه رادیویی عضو این انجمن و شرکای سازمان غیردولتی در سراسر کلمبیا فرستاده می شد.

سیپاز خشونت و درگیری ای را که از قبل دیگر رسانه ها پوشش می دادند مورد پوشش خود قرار نمی دهد. اما گزارشی درباره ی پیامدهای درگیری را در بافت اجتماعی ای که روی می دهد می نمایاند. سیپاز همچنین می کوشد تا آرمان های جوامع برای صلح و پیشرفت را به گونه ای نیکو بازتاب دهد و ممارست های فرهنگی محلی را در برنامه هایش بنمایاند.[16]

رادیو صلح بین الملل، که در کوستاریکا موقعیت دارد، روزنامه نگاری صلح را در سطح جهانی از راه برنامه های رادیویی موج کوتاه و اینترنت بهبود می بخشد. این رادیو برنامه هایش را از تولیدکنندگان آزاد و فعالان رسانه ای در سراسر جهان دریافت می کند. هدف این رادیو به عنوان یک ایستگاه رادیویی افزایش درک {مردم} با ایجاد طیفی از صداها به کاربران رادیویی ای که به گونه بیست و چهار ساعت از فرستنده های رادیو صلح بین الملل در ال رودئو، کوستاریکا، استفاده می کنند، می باشد. رادیو صلح بین الملل همچنین بر رسانه هایی که گروه های تندرو بر آنها مسلط است دیده بانی می کند.[17]

پیشنهادها و مفاهیم برای عمل

اگر حقوق رسانه ها حمایت شود آنها می توانند با کمک توان شان سهم بزرگی در ثبات دموکراسی بگیرند. افزون بر این، آنها به داشتن مهارت های بایسته برای گزارش دهی شالوده مند و ژرفی که دموکراسی ها نیاز دارد، نیازمندند. به دلیل نیرومند بودن رسانه ها، باید همچنین سازوکارهایی برای اطمینان بخشی از اعتمادپذیری رسانه ها نزد مردم و اینکه استانداردهای اخلاقی و حرفه ای مدنظر هستند وجود داشته باشد. استقلال رسانه ها در صورتی که سازمان های رسانه ای از نگاه مالی سرپا باشند، و به دور از دخالت دارندگان رسانه بوده و در محیط پررقابت رسانه ای به کار بپردازند، آسیب نخواهد دید. سرانجام، اگر نیروی رسانه ها در صورتی که دسترسی گسترده به جامعه و پشتیبانی از سوی آن داشته باشند افزایش می یابد. اگر دموکراسی بخش های بزرگ جامعه دسترسی نداشته باشد متقبل زیان خواهد شد و از این رو در گفتمان جمعی حضور نخواهد داشت.

نوآوری های گوناگونی که در ایجاد محیطی آماده که به رسانه ها اجازه ی ریشه دارسازی دموکراسی همچون نماینده ای کارآمد می دهد، و اینکه رسانه ها به عنوان یک نهاد دموکراتیک تقویت شوند، سهم گرفته به قرار زیر است:

پشتیبانی از روزنامه نگاران: در بسیاری از دموکراسی های نوپا، رسانه ها هدف گروه های نیرومند و افرادی که از خموشی رسانه های کتمان گر سود می برند شده است. روزنامه نگاران نیاز به پشتیبانی قانونی ای که حقوق شان را تضمین کند دارند. در بسیاری از این دموکراسی های نوین، قوانین کهنی وجود دارد که به روزگار خودکامگان باز می گردد و دربردارنده ی تنبیهات به دلیل افترا، دسترسی محدود به اطلاعات دولتی و تحمیل نیازمندی های محدودکننده به منظور گواهی گرفتن برای شرکت های رسانه ای می باشد. لغو این قوانین و عملی سازی قوانین آزاد می تواند تاثیر آزادیگرانه ای بر رسانه ها داشته باشد. نظام قضایی شایسته و بهسازی های قانونی که دادگاه ها را حمایت می کنند از حقوق روزنامه نگاران دفاع خواهد کرد و آسیب رسانان به آنها را مجازات خواهد نمود.

در بسیاری از کشورها، انجمن های رسانه ای نقش مهمی در دیده بانی، تظاهرات و بالا بردن خشم مردم در برابر حملات بر روزنامه نگاران بازی کرده اند. آنها کمک های مالی برای دفاع از روزنامه نگاران، ایجاد پناهگاهی برای آنها در هنگام خطر حمله ی جسمانی، و برپایی گفتگوها با مقام های دولتی کمک کرده اند. در امریکای لاتین از میانه ی دهه ی 1990، رسانه ها حملات مقام های دولتی را با گزارش های انتقادی و ایجاد انجمن های رسانه ای ملی خنثا کردند. خوئل سیمون، عضو کمیته ی حمایت از روزنامه نگاران در جایی نوشت، "هنگامی که روزنامه نگاران در تظاهرات ضد سوءاستفاده از رسانه ها یکپارچه باشند – و مایل به پوشش حملات ضد همتایان شان، حتی اگر رقیب باشند، رهبران را وادار به تسلیم می کنند."[18] گروه های آزاد رسانه ای ملی در پرو، آرجانتینا، کلمبیا، برازیل، گواتمالا و مکزیکو، همراه با اتحادیه های روزنامه نگاران در پاراگویه و اکوادور، به ثبت نمودن و ایستادگی در برابر سوءاستفاده ها و نیز بلند کردن فریاد مردم در برابر تجاوزگران حساسیت نشان داده اند.

در سطح منطقه ای، ایتلاف رسانه ای جنوب شرق آسیا مستقر در بانکوک (ساپا) اعتراض و راهپیمایی به راه انداخته و آگاهی درباره ی حقوق رسانه ها را در میان مقام ها، روزنامه نگاران و مردم جنوب شرق آسیا بالا برده است.[19] همچنین، نهاد رسانه های جنوب افریقا (میسا) حملات علیه روزنامه نگاران و مسایل مربوط به آنها را دیده بانی می کند و هر گاه حقوق رسانه ها زیرپا شود شبکه ای از سازمان های غیردولتی را آگاه می سازد.[20]

گروه های بین المللی مدافع حقوق روزنامه نگاران – از قبیل روزنامه نگاران بدون مرز، کمیته ی حمایت از روزنامه نگاران، ماده ی نوزدهم، فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران و انجمن تبادله ی بین المللی آزادی بیان (ایفکس) – همیشه با به راه اندازی راهپیمایی ها برای دفاع از حقوق رسانه ها و هشدار دولت ها با بررسی بین المللی پا به میان می گذارد.

افزایش اعتمادپذیری رسانه ها. اعتمادپذیری رسانه ها به عنوان یک نهاد دموکراتیک درصورتی که مردم به آنها اعتماد داشته باشند، کج رویهایشان را مدنظر بگیرند و مردم را از نگهداشت استانداردهای اخلاقی و حرفه ای اطمینان بخشند، افزایش می یابد. یک رسانه ی احساسات برانگیز و دمدمی مزاج سهمی در گفتمان و گفتگوی هوشمند نخواهد گرفت و به زودی پشتیبانی عامه را از دست خواهد داد.

در بسیاری از دموکراسی های نوپا، رسانه ها و شوراهای انتشاراتی متشکل از نمایندگان رسانه ها، رهبری تقویت استانداردهای اخلاقی و نظام نامه های رهبری را به دست گرفته اند. این شوراها میانجی مردم و رسانه هایند. گلایه هایی در برابر سازمان های خبری خطاکار و تحمیل کننده ی تحریم به گوش می رسد. شورای رسانه های اندونزیا همچنین گفتگوهایی درباره ی رسانه ها، مقام ها و گروه های شهروندی که شمار حامیان شان را برای حمله به دفاتر رسانه ای که متهم به گزارش دهی نادرست بودند سازمان داده اند. این شورا امیدوار است با ایجاد اتحادیه ای برای بخش های ناخوشنود به منظور پخش این گلایه ها از طریق رسانه ها و توضیح چگونگی کارکرد رسانه ها به آنها، چنین حملاتی را به حداقل رسانند.[21]

انجمن های رسانه ای نه تنها می توانند نقشی در دفاع از روزنامه نگاران بلکه در بالا بردن استانداردهای اخلاقی بازی کنند. انجمن روزنامه نگاران تایلند به روزنامه نگاران از رخنه های اخلاقی به شمول رشوت گرفتن هشدار داده اند. ایتلاف روزنامه نگاران آزاد اندونزیا تبلیغات آگاهی بخشی به نام "عمل ضد پنهان کاری" که روزنامه نگاران در آن تی شیرت ها یا روبان هایی می پوشند که بر آن نوشته شده "رشوت نمی گیریم،" به راه انداختند، عملی عادی که با فریب گزارشگران با پرداخت پول در نشست های خبری انجام می شود.

دیده بانی رسانه های آزاد و بازنگری های ژورنالیزم در اعتمادپذیری رسانه ها از راه ارزیابی کارکرد رسانه ها، نمایاندن کوشش های غیراخلاقی و فراخواندن مردم به شرکت در گفتگو درباره ی کارکرد رسانه ها سهم ارزنده ای برعهده می گیرد. چنین کوشش های همسانی از سوی سازمان های غیردولتی زنان در کشورهای گوناگون نیز با بررسی چگونگی پوشش مسایل زنان در رسانه ها صورت گرفته است. روی هم رفته، کوشش های آزاد برای بررسی دیده بان ها سهمی در پاسخگوتر بودن رسانه ها به احساسات عمومی و آگاه تر بودن از لغزش های حرفه ای آنها داشته است. به نوبه ی خود، یک رسانه ی حرفه ای دیده بان و اجتماع کارآمدتری برای گفتمان عمومی می باشد.

ظرفیت سازی رسانه ها. نزدیک به همه ی کشورهایی که از سالهای دهه ی 1980 به این سو گذر به دموکراسی کرده اند، برمی آید که عنصر اصلی پس ماندگی رسانه ها کمبود مهارت است. روزنامه ها و ایستگاه های نشراتی ای که از محدودیت های تحمیل شده توسط خودکامگان رسته اند دریافته اند که گزارش دهی در محیطی دموکراتیک نیاز به مهارت های تازه و استعداد نوین دارد. آزادی به تنهایی کافی نیست. روزنامه نگاران نباید بر مطالب مطبوعاتی، نشست های خبری و وزارت های اطلاعات باور کنند. آنها باید بیاموزند چگونه عمیق و دقیق بنویسند و در زمینه های گوناگون ورزیده باشند.

آموزش اتاق خبر در بسیاری از دموکراسی های نوپا دیده نمی شود. گاهی نهادهای خبری، دانشگاه ها و سازمان های رسانه ای غیردولتی کمکی دراین راستا می کنند. امروزه بسیاری از تمویلگران برنامه های آموزشی، و بسیاری از نوآوری ها چون تبادلات روزنامه نگارانه را بهبود بخشیده اند. اما اینها بسنده نمی کنند. برای پیشرفت مهارت های روزنامه نگارانی که یک رسانه ی حرفه ای نیاز مند است و اتاق های خبر برای واگذاری مسئولیت شان به منظور اطمینان بخشی از پیشرفت هوش گزارشی به این روزنامه نگاران به زمان درازی نیاز است.

در شماری از کشورها، مشکل بنیادین این است که سازمان های خبری هنوز بر کمک های دولتی استوارند از این رو نمی توانند کاملا آزاد باشند. در دیگر موارد، این دولت نیست بلکه بازرگانان و پولداران اند که رسانه ها را کمک می کنند از این رو منافع شان را از طریق آنها به دست می آورند. سازمان های خبری باید در راستای استقلال مالی کار کنند از این رو می توانند به آزادی دست یابند. بر بنیاد مطالعه ای بر رسانه های اروپای مرکزی و شرقی و کشورهایی که قبلا در سایه ی شوروی سابق بودند نشان می دهد، سازمان های خبری باید آموزش هایی در زمینه ی مدیریت مالی و نیز ایجاد بخش های بازاریابی و تجاری روی دست بگیرند. این مطالعه درباره ی رسانه داران می گوید، "به اجتماعاتی برای سازمان دهی بازبینی ها، بهای تبلیغات و تولید و توزیع شبکه ها نیاز است."[22]

صندوق وام دهی برای پیشرفت رسانه ها، که در پراگ موقعیت دارد، به شرکت های رسانه ای کوشا در کشورهای دارای دموکراسی نوپا به منظور استقلال مالی وام ها و کمک های مالی می دهد. این صندوق همچنین زمینه را برای سرمایه گذارانی که در این شرکت ها سرمایه گذاری می کنند و فناوری های نوین را برای بهبود اقتصادی رسانه ها معرفی می کنند کمک خواهد نمود.

دسترسی به دموکراسی سازی. رسانه ها تنها هنگامی می توانند کارآمد باشند که در دسترس بخش بزرگی از مردم قرار داشته باشند. در غیر این صورت، آنها تنها در حاشیه سازتر ساختن بخش های اجتماعی ای که نه به رسانه ها و نه کانون های ثروت و قدرت دسترسی دارند کمک خواهند کرد. کوشش هایی در دسترسی به دموکراسی سازی شامل کمک به جوامع و رسانه های محلی به ویژه مناطق فقیرنشین و دورافتاده یا مناطقی که گروه هایی چون مردمان بومی ای که به گونه ی سنتی در حاشیه ی زندگی اجتماعی قرار گرفته اند می شود. برای نمونه، نهاد خبری نیپال پیشتاز در ایجاد روزنامه های دیواری که در همان جوامع چاپ می شوند، و پوشش خبری مراکز اجتماع کسانی که در کشوری کوهستانی هستند، بوده است. اجتماع رادیویی و ایستگاه های کیبلی تلویزیونی در هر جایی به گروه هایی که رسانه های ملی بازتاب نیافته اند اجازه ی رساندن صدایشان به گوش دیگران و بیان آرمان ها و اندوه هایشان داده است.

کمک هایی که جوامع نادار را قادر به خرید کمپیوتر و دسترسی به اینترنت می دهد یا مراکز اجتماعی که دسترسی به اینترنت را به بهای پایین فراهم می کند به کاهش فاصله میان بخش های گوناگون جامعه که می توانند از فناوری های نوین بهره برند و کسانی که نمی توانند می انجامد. کتابخانه ها یا اتاق های کتابخوانی به شهروندانی که به ویژه در مناطقی می زیند که قادر به خرید روزنامه نیستند نیز کمک خواهد کرد تا دسترسی بیشتری به رسانه ها داشته باشند. تبدیل شدن رسانه ها به بخش بزرگی از جامعه کمک به اصلاح نابرابری های اجتماعی کهن می کند و صدای شهروندان را به گوش مقام ها می رساند، از این رو آنها می توانند هوشیارانه تر در زندگی جمعی شان سهم بگیرند.

برگردان: بصیر بیتا



[1] استفان هولمز، "آیا لیبرالیزم می تواند بر قدرت فردی تاثیر گذارد؟" چاپخانه ی دانشگاه کمبریج، 1991و ص 21-65

[2] بیل مایر، "چیرگی سواد مدنی": چشم اندازهایی بر صنایع رسانه های همگانی، تاثیرات و دشواری ها، چاپ دوم، بلمونت: 1993

[3] آمارتیا سان، ییشرفت و آزادی، نیویورک، 1999

[4] "فساد و کشورداری خوب" گفتگویی در ورق 3، چاپ شده توسط بخش مدیریت انکشاف و کشورداری، برنامه ی انکشافی سازمان ملل، 1997

[5] کمیته ی حمایت از روزنامه نگاران، حملات بر مطبوعات در سال 2002، نیویورک

[6] سیمون یانکوف، کارالی مک لیس، تاتینا ننوا و اندری شلیفر، "مالک رسانه کیست؟"

[7] ما. روسله بی. میراندا، "آماج قرار دادن روزنامه نگاران"، فیلیپین ژورنالیزم ریویو، اکتوبر 2002، ص 16-20

[8] خوئل سیمون، "بازنگری بر قاره ی امریکا"، حمله ها بر رسانه ها 1998، نیویورک: کمیته ی حمایت از روزنامه نگاران، ص 159

[9] بتینا پیترز، "نقش رسانه ها: پوشش یا نادیده گرفتن فساد؟" گزارش جهانی فساد 2003، برلین، ص 48

[10] همان اثر

[11] آلکس اولمانو، "ورود اینترنت به میدان نبرد انتخابات رومانیا"، آن لاین ژورنالیزم ریویو، http://ww.ojr.org/ojr/technology/1017962590

[12] برگرفته از بانک جهانی، گزارش انکشاف جهانی 2002، ص 182

[13] دفتر دموکراسی و دولت داری، "ایجاد فضایی برای رسانه های آزاد و مستقل: سهمگیری در دولت داری شفاف و اعتمادپذیر"، جنوری 2002، ص 4

[14] پی بامبانگ ویزودو، "گسترش دسترسی به اطلاعات به عنوان پدیده ی پایان دهنده ی به جنگ ژورنالیزم"، تایلند، ص 4-6 مارچ 2002

[15] چگونه زنده بمانیم: رشته ای از گزارشهای ویژه از ماسدونیا:

[16] آنجلا کاستلانوس، "سیپاز: روزنامه نگاری صلح در مناطق روستایی کلمبیا"

[17] http://www.idrc.ca/reports/read_article_english.cfm?article_num=1029.

http://www.rfpi.org.

[18] خوئل سیمون، "ممانعت از یکپارچگی"، درباره ی حملات بر رسانه ها در سال 1998، نیویورک، کمیته ی حمایت از روزنامه نگاران، 1992، ص 201

[19] http://www.seapabbk.org

[20] http://www.misanet.org

[21] آتماکوسوماه آستراتماجا، "اندونزیا: آزادی بیان در دموکراسی نوپا"، بانکوک: ایتلاف رسانه ای جنوب شرق آسیا، 2003و ص 52-57

[22] فریدوم هاوس، "پاسخ های رسانه ها به فساد در خیزش دموکراسی ها: بولاگاریا، هنگری، رومانیا، اوکراین"

هیچ نظری موجود نیست: