۱۳۸۸ اسفند ۱۹, چهارشنبه

چکیده ای بر روند تاریخ نگاری در ادبیات فارسی

تاریخ و تاریخ نگاری یکی از مواردی بوده که در تمدن اسلامی به آن اهمیت داده می‌شده است. عده‌ای تاریخ را برای عبرت آموزی و عده‌ای برای ثبت جنگها و فتوحات می‌نوشتند اما در هر حال از روشهایی متفاوت برای نوشتن تاریخ استفاده می‌کردند. ما در اینجا کوشش داریم تا در کنار آشنایی خواننده با سیر تاریخ نگاری در ادبیات فارسی دری، گونه های تاریخ نگاری را نیز برای معلومات بیشتر بشناسانیم.

تاریخ نگاران وقایع نگاری را به چند گونه به دسته های مختلف بخش بندی کرده اند که ما تنها به یک گونه از این دسته بندی ها که بیشتر با محدوده ی زبانی مان همخوان است و صاحب نظران پذیرفته اند می نگاریم. در پهلوی نگارش این دسته بندی کوشیده ایم تا در لابه لای آن شما را نیز با تاریخچه ی کوتاهی از مبحث اصلی مان رهنمایی نماییم.

انواع تاریخ نگاری

یکی از اقسام تاریخ نگاری در ایران از قرن چهارم تا پایان دورة قاجار، تاریخ نگاری عمومی است . مؤلفان اینگونه آثار جهان بینی اسلامی داشتند و در تألیف تاریخ جهان بیشتر به روایتهای ایرانی و اسلامی توجه می کردند و به تاریخ یونان و روم و چین و هندِ پیش از اسلام کمتر می پرداختند. این مورخان آثار خود را از خلقت عالم آغاز می کردند و پس از شرح آفرینش آدم و سرگذشت پیامبران ، به تاریخ اساطیری ایران از کیومرث (نخستین انسان و نخستین پادشاه ) می پرداختند و تا پایان عهد ساسانی را می نوشتند. سپس تاریخ اسلام را از زندگانی پیامبر اکرم و تاریخ سلسله های ایرانی را تا عصر خویش می نگاشتند؛ ازینرو تاریخ عمومی تقریباً به صورت خلاصه ای از تاریخ سلسله ها و تاریخهای محلی درآمد (صفا، ج 5، بخش 3، ص 1552). برخی از این آثار به ترتیب سالها نوشته شده است ، اما گاه مورخان در گزارش رخدادهای سال موردنظر، وقایع سالهای پیشین را نیز بازگو کرده اند.
کهنترین تاریخ عمومی به جا مانده به زبان فارسی ، تاریخ بلعمی (ترجمه و تألیف در 352 بر پایة تاریخ طبری ) نوشتة ابوعلی بلعمی * است . نثر و شیوة تاریخ نگاری تاریخ بلعمی ، سرمشق مؤلفان بعدی شد. زین الاخبار * (تألیف در نیمة اول سدة پنجم ) نوشتة عبدالحی بن ضحاک گردیزی نیز از نخستین تاریخهای عمومی موجود است ( ((ر.ک.ب))گردیزی ، مقدمة نفیسی ، ص 8). مجمل التواریخ و القَصص * یکی دیگر از تاریخهای عمومی است که مؤلفی گمنام آن را به شیوة تاریخ بلعمی در 520 نوشته است ( مجمل التواریخ ، مقدمة بهار، ص ه ، به نقل از قزوینی ). ابوعَمْرو عثمان بن محمد جوزجانی * مشهور به منهاج سراج نیز در 658 طبقات ناصری را نوشت (منهاج سراج ، مقدمة حبیبی ، ص 1)

برخی از تاریخهای عمومی دورة ایلخانان (ح 654ـ ح 750) اینهاست : نظام التواریخ تألیف ناصرالدین عبداللّه بن عمر بیضاوی * مشتمل بر تاریخ جهان از حضرت آدم تا سال 674 و جامع التواریخ * تألیف خواجه رشیدالدین فضل اللّه که در حدود 710 به پایان رسیده است . رشیدالدین فضل اللّه با واقع بینی و بهره گیری از اسناد دربار ایلخانان و منابع کهن چون آلتین دفتر (دفتر زرّین ) به شرح تاریخ جهان تا پایان حکومت غازان خان پرداخته است . شیوة تاریخ نگاری و نثر جامع التواریخ ، الگوی مورخان بعدی شد (رشیدالدین فضل اللّه ، مقدمة روشن ، ص پنجاه وپنج ـ پنجاه وشش ). از تاریخهای عمومی این دوره که تحت تأثیر جامع التواریخ بوده اند، این آثار درخور ذکرند:
تاریخ بناکتی از فخرالدین ابوسلیمان داوود بناکتی ، تاریخ گزیده * تألیف حمداللّه مستوفی ، زبدة التواریخ نوشتة جمال الدین ابوالقاسمِ کاشانی * و فردوس التواریخ * تألیف ابن معین ابرقوهی در 792 (همانجا؛ استوری ، ج 2، ص 475، 496). در دورة ایلخانان تاریخهای عمومی دیگری نوشته شد که به تاریخ محلی نیز می پرداخت ، از جمله مجمع الانساب * محمدبن علی شبانکاره ای در شرح تاریخ حکومت ملوک شبانکاره و هرمز و لرستان ، تاریخ شیخ اویس ابوبکر قطبی اهری در بارة جلایریان ، و منهاج الطالبین فی معارف الصادقین در بیان سلطنت شاه شجاع از ملوک آل مظفر (برای اطلاع بیشتر ((ر.ک.ب))استوری ، ج 2، ص 492ـ496).
در دورة تیموریان (ح 771ـ916) ذیل نویسی از شیوه های مرسوم مورخان تاریخ عمومی بود. در ذیل نویسی گاه متون پیشین عیناً و بدون هیچ تغییری منتقل می شد که نمونة آن مجمع التواریخ السلطانیه * تألیف حافظ ابرو در 830 است . ربع چهارم این کتاب به زبدة التواریخ مشهور است و به شرح رویدادهای 736 تا 830 اختصاص دارد (حافظ ابرو، 1380 ش ، مقدمة حاج سیدجوادی ، ص هجده ـ بیست ؛ همو، 1350 ش ، مقدمة بیانی ، ص 18ـ21، 47، 50). مولانا معین الدین نطنزی در 816 تاریخ عمومی و مختصری از آغاز آفرینش تا وقایع 807 نوشت . این کتاب عنوان نداشت ، اما بعدها بارتولد آن را «آنونیم اسکندر» نامید. پس از شکست اسکندربن عمر شیخ از شاهرخ ، مؤلف با تجدیدنظر در اثرش و افزودن وقایع تا 816، کتاب را با عنوان منتخب التواریخ * به شاهرخ اهدا کرد (معین الدین نطنزی ، پیشگفتار اوبن ، ص ب ـ د؛ وودز ، ص 89). همچنین مجمل فصیحی * تألیف فصیح خوافی ، جامع التواریخ حسنی اثر حسن بن شهاب الدین یزدی ، تاریخ خیرات یا اصح التواریخ نوشتة محمدبن فضل اللّه موسوی و الفصول السلطانیة فی الاصول الانسانیة از مؤلفی گمنام در بارة تاریخ عمومی و انساب از جمله این ذیلها هستند (استوری ، ج 2، ص 509 ـ 510، 514). برجسته ترین آثار تاریخی عمومی دورة تیموری ، تاریخ روضة الصفا * و تاریخ حبیب السیر * است که بر آثار تاریخی دورة بعد اثری بسزا داشتند (نیز رجوع کنید به ج ) سیر تاریخ نگاری در ایران ، قسمت 5 : در دورة صفویان ).
سنّت تاریخ نگاری عمومی از آغاز سدة دهم تا سیزدهم به روال پیشین ادامه یافت . در دورة صفویان (906ـ 1135) برخی مورخان به تألیف تاریخ عمومی ایران ، بویژه شرح حکومت پادشاهان صفوی ، روی آوردند، از جمله یحیی بن عبداللطیف قزوینی مؤلف لب التواریخ (تألیف در 948)، قاضی احمد غفاری قزوینی مؤلف تاریخ جهان آرا (تألیف در 972)، عبدی بیگ شیرازی مؤلف تکملة الاخبار (تألیف در 978)، بوداق منشی قزوینی مؤلف جواهر الاخبار (تألیف در 984)، ملاکمال بن جلال الدین منجم یزدی مؤلف زبدة التواریخ (تألیف در 1063)، میرزا محمدیوسف واله اصفهانی مؤلف خلد برین (تألیف در 1078) و سیدحسن بن مرتضی استرآبادی مؤلف تاریخ سلطانی (تألیف در 1115). این مورخان افزون بر ثبت مشاهدات شخصی خویش ، عموماً تحت تأثیر آثار این دوره از جمله صِفوة الصفا * ، فتوحات شاهی و تاریخ عالم آرای عباسی * بودند (قزوینی ، ص 1ـ4؛ بوداق منشی قزوینی ، پیشگفتار بهرام نژاد، ص 41ـ47؛ واله اصفهانی ، پیشگفتار محدّث ، ص سیزده ـ چهارده ؛ حسینی استرآبادی ، پیشگفتار اشراقی ، ص 8، 10).

در دورة قاجاریان (1210ـ1344) نیز تاریخ نگاری عمومی رواج داشت ، از جملة این تواریخ است : زینت التواریخ (تألیف در حدود 1218ـ1221) اثر میرزامحمد منشی الممالک تبریزی با همکاری علیرضابن عبدالکریم شیرازی ، اکسیر التواریخ نوشتة علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه در 1258 و شمس التواریخ تألیف عبدالوهاب قطره در 1257. ناسخ التواریخ تألیف میرزا محمدتقی خان سپهر در 1267 و تاریخ منتظم ناصری تألیف اعتمادالسلطنه در 1298، که با نثری روان و ترتیب سالشمار نوشته شده اند، برجسته ترین تاریخهای عمومی این دوره اند (استوری ، ج 2، ص 676ـ677، 687، 700).
2.
تاریخ نگاری محلی . تاریخ نگاری محلی در ایران در سده های نخستین اسلامی به عربی و از اواخر سدة پنجم به فارسی نوشته می شد. تاریخهای محلی موجود نشان می دهند که مورخان محلی ، از یک شیوة خاص پیروی نمی کردند. آداب و رسوم رایج و محیط فرهنگی مورخان ایرانی در شکل بخشیدن به آثار آنان تأثیر مهمی داشت . این رسوم شامل میراث باستانی ایران و میراث جامعة اسلامی بود و در هر دو مورد، زندگی سیاسی و اجتماعی آنان صبغة دینی داشت .
تاریخ نگاری محلی در دورة میانه در ایران رایج بود. این تاریخها از ظهور و فروپاشی امپراتوریهای بزرگ الهام می گرفت و احتمالاً واکنشی علیه تمرکزگرایی سلسله های بزرگ بود. انگیزة اصلی مورخانی که به تاریخ محلی می پرداختند، کسب افتخار برای منطقة خود و اعتقاد به این بود که رویدادهای سرزمینشان شایستة ضبط در تاریخ است . شاید یکی از علل رشد تاریخ نگاری محلی در دورة صفوی و قاجاری (سده های دهم تا سیزدهم ) همین بوده است .
تاریخهای محلی بیش از تاریخهای عمومی به بررسی شخصیتها و تشکیلات اداری و اجتماعی می پردازد. تقریباً همة تواریخ محلی با توصیف جغرافیای منطقه و تأثیر آن بر تاریخ منطقه ادامه می یابد. در بیشتر این آثار به رویدادهای مهمی که به بنیان شهر یا شهرهای منطقه انجامیده ، پرداخته شده است .

تاریخ قم حسن بن محمدبن حسن قمی (تألیف در اواخر سدة چهارم ) از کهنترین تاریخهای محلی به جا مانده است . اصل این کتاب به عربی بوده و حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی در 805 یا 806 آن را به فارسی ترجمه کرده است . تاریخ قم در بارة مسجد جامع و مدارس قم و بانیان آنها، و همچنین مالیات و اجارة ملک مطالبی دارد (رجوع کنید به قمی ، ص 36ـ 38، 101 به بعد) که اهمیت این شهر را به مثابه مرکز اسلامی روشن می سازد (رجوع کنید به تاریخ قم )*.
بیشتر تاریخهای محلی به شرح حال افراد مشهور و عالمان پرداخته اند. در برخی از این آثار، چون جامع مفیدی تألیف محمد مفیدبافقی در 1082ـ1090 و سِمط العُلی للحضرة العلیا تألیف ناصرالدین منشی در 716، شرح جزئیات زندگی نویسنده نیز آمده است .
گاه تمایز نهادن میان تاریخ محلی و تاریخ سلسله ای دشوار است ، مانند سمط العلی للحضرة العلیا و عِقدُ العُلی ' للموقف الاعلی هر دو تألیف افضل الدین کرمانی در 584، که گرچه تاریخهای سلسله ای اند، به تاریخ محلی کرمان توجه ویژه داشته اند (رجوع کنید به ناصرالدین منشی ، مقدمة اقبال ، ص و ـ ز). همچنین تاریخنامة هرات * تألیف سیف هروی در حدود اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم و روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات * تألیف معین الدین محمد اسفزاری در 897 ـ899، هرچند اطلاعات مهمی در بارة تاریخ محل (هرات ) دارند، به شرح رویدادهای تاریخی شرق ایران نیز پرداخته اند.

برخی از مورخان کوشیده اند تا تاریخ محلی را در کنار تاریخ عمومی قرار دهند، مثلاً وصاف الحضره در تاریخ وصاف * بخش عمدة کتابش را به ذکر رویدادهای تاریخی کرمان و فارس اختصاص داده (رجوع کنید به وصاف الحضره ، ص 204ـ 212، 425ـ429) و حاجی میرزا حسن فسایی مؤلف فارسنامة ناصری * (آغاز تألیف : 1293) به تاریخ فارس بیشتر پرداخته است (رجوع کنید به ادامة مقاله ).
بعضی مورخان نیز در تاریخهای محلی ، رویدادهای حکومت شاهان ایرانی پیش از اسلام را نیز در منطقة خود شرح داده اند،از جملة این آثار است : فارسنامة ابن بلخی * (تألیف در سدة ششم ) که نخستین اثر به جا مانده از این نوع تاریخهای محلی است (ابن بلخی ، مقدمة رستگار فسایی ، ص 2ـ3)؛ محاسن اصفهان که مفضل بن سعدبن حسین مافروخی در 465ـ 485 آن را به عربی نوشت و بعدها محمدبن ابی الرضا علوی آوی آن را با اندکی تغییرات و اضافاتی در بارة دورة حکومت ایلخانان ، به فارسی ترجمه کرد (مافروخی ، مقدمة اقبال ، ص ] ج [ ـ ه ، نیز رجوع کنید به ص 6).

در سده های اولیة دورة اسلامی ، پیش از ظهور سلسله های محلی ، تاریخهای محلی تحت تأثیر کتابهای طبقات بود، زیرا علما در تشکیل جامعة اسلامی سهم عمده ای داشتند. ابونعیم (متوفی 430) در اخبار اصبهان پس از شرح مختصری در بارة جغرافیا و تاریخ اصفهان به شرح حال فقیهان پرداخت . تنها بخش باقی مانده از السیاق لتاریخ نیشابور عبدالغافر فارسی (ذیل بر تاریخ نیشابورِ * حاکم نیشابوری ) نیز به روش کتابهای طبقات است . مافروخی نیز در محاسن اصفهان (ص 115ـ126) احوال علما و ادیبان و بزرگان شهر را ذکر کرده است . همچنین التدوین فی ذکر اهل العلم بقزوین تألیف عبدالکریم بن محمد رافعی قزوینی (اتمام تألیف ح 620)، که تنها اثر مستقل به جا مانده در بارة تاریخ قزوین و به عربی است ، تحت تأثیر کتابهای طبقات بوده است (رجوع کنید به زویری ، ص 59).
در تواریخ بعدی ، شرح حالِ طبقات بیشتری از جامعه نوشته شد، هرچند تا دورة معاصر تأکید اصلی بر علما و سادات بوده است . تاریخ بیهق * تألیف علی بن زیدبیهقی در 563، نمونة روشن آن است . مؤلف با دیدگاهی دینی به تعریف تاریخ پرداخته و پس از بیان رویدادهای بیهق ، زندگی خود و علما و رجال آنجا را شرح داده است (بیهقی ، ص 6ـ 8؛ روزنتال ، ص 161ـ162). محمد مفیدبافقی در جامع مفیدی نیز با اندکی تفاوت همین شیوه را دارد. او از علما و سادات و وزرا و دیوانیان و پزشکان و ادبا و زاهدان و هنرمندان نام برده است .
در حدود سدة سیزدهم در وضع طبقات جامعة ایرانی تغییراتی پدید آمد که در تواریخ محلی منعکس شده است . حاجی میرزاحسن فسایی در فارسنامة ناصری اهمیت خاصی به طبقات مذهبی نداده است و فقط بخش کوتاهی در بارة علما دارد. بیشتر این کتاب به شرح خاندانها و تجار و خانهای فارس اختصاص دارد. حاجی میرزاحسن خان جابری در 1293 تاریخ اصفهان و ری و همة جهان را نوشت . او زمینة تاریخ محلی را وسیعتر کرد و شاید به همین سبب خودش این کتاب را تاریخ نصف جهان و همة جهان نامیده است (میرزاحسن خان شیخ جابری ، ص 2). او گزارشی از رویدادهای تاریخی ایران و جهان را در حاشیة اثرش ذکر کرده است ( ((ر.ک.ب))جابری انصاری ، جاهای متعدد).
به طورکلی ، تاریخهای محلی بسیاری در بارة فارس و قم و یزد (افشار، 1348ـ1354 ش ، ج 1، ص 25ـ 32) و کرمان ( ((ر.ک.ب))وزیری کرمانی ، مقدمة باستانی پاریزی ، ص 86 به بعد) و نواحی حاشیة دریای خزر وجود دارد.
برخی از تواریخ محلی شمال ایران ــ علاوه بر تاریخ طبرستان ، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ، و تاریخ رویان اولیاءاللّه آملی (تألیف در 764) ــ اینهاست : تاریخ خانی * علی بن شمس الدین لاهیجی (تألیف در 922)، تاریخ گیلان * عبدالفتاح فومنی (تألیف در 1038) و التدوین فی احوال جبال الشروین تألیف اعتمادالسلطنه از 1311 تا 1312. این مورخان برخی مطالب را عیناً از تواریخ پیش از خود رونویسی کرده اند (رجوع کنید به تاریخ طبرستان * ؛ تاریخ طبرستان و رویان و مازندران * ؛ تاریخ رویان ).*
در تواریخ فارس افزون بر آنچه ذکر شد، شیرازنامة * ابن زرکوب (تألیف در حدود سدة هشتم ) شایان ذکر است . مؤلف در این کتاب به سهم طبقات گوناگون در ساختن جامعة اسلامی پرداخته است .
مشخصة تواریخ یزد، حس استقلال و خودمختاری این ناحیه است . محمدبن حسن جعفری در سدة نهم تاریخ جعفری * را در بارة تاریخ سلسله های محلی یزد از دوران اسلامی تا حکومت امیر چخماق (حاکم یزد که او را شاهرخ تیموری منصوب کرده بود)، به اختصار نوشت . توجه اصلی وی ، به جای رویدادهای تاریخی ، به بناهای یزد و سازندگان آنها بود. در اواخر همین سده احمدبن حسین بن علی کاتب ، تاریخ جدید یزد را بر اساس تاریخ جعفری نوشت . به سبب اهمیت قناتها در حاشیة کویر مرکزی ، در تواریخ یزد مطالب بسیاری در بارة قناتها و تقسیم بندی آب و شیوة آبیاری و خشکسالیها آمده است . تواریخ قم نیز، افزون بر این ویژگیها، بر مذهب شیعة اثناعشری تأکید دارند.
در تاریخهای محلی کردستان ، از جمله شرفنامة بدلیسی (تألیف در 1005)، به جنبه های قوم شناسی اهمیت داده شده است (رجوع کنید به بدلیسی ، مقدمة عباسی ، ص هشتادوسه ، هشتادونه ؛ نیز رجوع کنید به بدلیسی * ، شرف الدین ).

مرآت القاسان تألیف عبدالرحیم ضرابی در حدود 1286 تا 1287، یگانه اثر مستقل در بارة تاریخ محلی کاشان است (افشار، 1334 ش ، ص 261ـ262).
از تاریخهای محلی خوزستان می توان از تذکرة شوشتر تألیف سیدعبداللّه جزایری در 1165، و تاریخ پانصد سالة خوزستان تألیف احمد کسروی در 1304 ش نام برد.
تاریخ و جغرافیای دارالسلطنة تبریز * (تألیف در 1314) اثر نادرمیرزا از آثار ارزشمند در بارة تاریخ محلی تبریز است .
در بارة ایلات و عشایر فارس ، تاریخ بختیاری * تألیف سردار اسعد بختیاری در 1333 شایان ذکر است .
محمدعلی سدیدالسلطنه کبابی نیز در دو کتاب اعلام الناس فی احوال بندرعباس و مغاص اللئالی و مناراللیالی رویدادهای تاریخی بندرعباس و بندر بوشهر را نوشت . این دو کتاب تنها تاریخهای محلی به جا مانده از تاریخ معاصر ایران در این منطقه است (اقتداری ، ص 554 ـ 555).
مورخان محلی به سبب آشنایی با سنّت محلی ، با کسانی که در بارة آنان می نویسند، احساس نزدیکی دارند. نگرش آنان به واقعیات اجتماعی با رویکرد طبقة حاکم تفاوت دارد. آنان علاوه بر شرح جزئیات زندگی افراد سرشناس ، زندگی تودة مردم و تشکیلات اداری و وضع اقتصادی منطقة خود را بدقت وصف کرده اند.

3. تاریخ نگاری دودمانی . از اقسام متداول تاریخ نگاری ایرانی ، تاریخ نگاری دودمانی یا سلسله ای است . مورخان ، شاید به انگیزة پاداش گرفتن از شاهان ، تاریخ سلسلة آنان را تألیف می کردند. سلسله های مستقل ایرانی در واقع وظیفة تغییر سنّت تاریخ نگاری از عربی به فارسی را برعهده داشتند، ازینرو تاریخهای این سلسله ها بیشتر به فارسی نوشته شد. از دورة مغول به سبب توجه سلسله های محلی به ثبت تاریخ خود، تاریخ نگاری سلسله ای با تاریخ نگاری محلی درآمیخت .
4.
تک نگاری . آثار تک نگاری تاریخی در ایران را از دورة تیموریان در دست داریم . ظفرنامة شامی و ظفرنامة یزدی و عجائب المقدور فی نوائب تیمور از ابن عربشاه * در بارة تیمور نوشته شده است . تاریخ عالم آرای امینی از روزبهان خنجی اطلاعات مفیدی در بارة امرای آق قوینلو دارد. از تک نگاریهای دورة صفوی می توان به این آثار اشاره کرد: فتوحات شاهی یا فتوحات امینی از صدرالدین سلطان ابراهیم امینی هروی در بارة شاه اسماعیل اول ؛ فتوحات همایون از سیاقی نظام در بارة دوازده سال نخست سلطنت شاه عباس اول ؛ تاریخ عالم آرای عباسی نوشتة اسکندربیک منشی که بخشی از آن در بارة شاه عباس اول است ؛ عالم آرای صفوی یا عالم آرای شاه اسماعیل و جهانگشای خاقان از مؤلفانی نامعلوم در بارة شاه اسماعیل اول ؛ عالم آرای شاه طهماسب از مؤلفی نامعلوم در بارة شاه طهماسب اول ؛ قصص الخاقانی نوشتة ولی قلی شاملو که تاریخ کامل شاه عباس دوم است ؛ دستور شهریاران نوشتة محمدابراهیم بن زین العابدین نصیری در بارة دورة سلطان حسین صفوی . از تک نگاریهای دورة افشاری نیز می توان به تاریخ عالم آرای نادری تألیف محمدکاظم مروی و دُرّة نادره از میرزا مهدی خان استرآبادی ، هر دو در بارة وقایع سلطنت نادرشاه ، اشاره کرد (نیز رجوع کنید به عالم آرا).
5.
تاریخ نگاری منظوم . در ایران ، بویژه در دورة مغول ، تاریخ نگاری منظوم وجود داشته است . از آثار این دوره است : تاریخ غازان که شمس الدین کاشانی آن را به دستور غازان خان سرود؛ چنگیزنامه یا شهنشاه نامه که احمد تبریزی آن را به دستور ابوسعید ایلخانی در 738 سرود؛ غازان نامه سرودة خواجه نورالدین بن شمس الدین تبریزی در 758؛ ظفرنامه سرودة حمداللّه مستوفی در 735 (زرین کوب ، ص 130).
از تاریخهای منظوم در بارة دورة تیموری ، تِمُرنامه سرودة عبداللّه هاتفی در اوایل قرن دهم در بارة تیمور (صفا، ج 4، ص 442) و شاهرخ نامه سرودة قاسمی گنابادی در 950 در بارة شاهرخ تیموری است . از دورة صفوی نیز می توان به این آثار اشاره کرد: شاهنامة هاتفی یا اسماعیل نامه سرودة عبداللّه هاتفی در بارة فتوحات شاه اسماعیل اول که ناتمام مانده است ، دو مثنوی از سراینده ای با تخلص قدری در بارة واقعة بازپس گیری هرمز از پرتغالیها به نامهای جنگ نامة قشم و جرون نامه که ضمن آن قتل امامقلی خان به امر شاه صفی هم وصف شده است (زرین کوب ، همانجا؛ نیز رجوع کنید به منزوی ، ج 2، ص 939ـ940). از تاریخهای منظوم دورة افشاری ، شاهنامة نادری است که نظام الدین عشرت سیالکوتی قریشی آن را در 1162 در بارة حملة نادرشاه افشار به هند و جنگهای او تا زمان مرگش سروده است (زرین کوب ، ص 131)

در ادامه ی بحث مان پیرامون تاریخ نگاری، شما را با سرچشمه ی تاریخنگاری در ایران باستان تا به امروزه آشنا و درگیر خواهیم ساخت.

سیر تاریخ نگاری در ایران
1.
پیش از اسلام . سنّت تاریخ نگاری در ایرانِ پیش از اسلام به سبب فقدان آثار مکتوب از دورة قدیم و میانة ایران بدرستی مشخص نیست ، ازینرو نمی توان از تاریخ نگاری مستقلی دست کم تا زمان ساسانیان یاد کرد. افزون بر این ، ایرانیان بیشتر متمایل به حفظ سنن شفاهی بوده اند تا مکتوب کردن حقایق تاریخی (رجوع کنید به هرتسفلد، ص 42؛ > تاریخ ایران کیمبریج < ، ج 3، بخش 1، مقدمة یارشاطر، ص XXI-XX )؛ با اینهمه ، بر اساس بندهایی از تورات (عزرا، 4:14ـ19) و گزارش مورخان یونانی و کتیبه های بابلی و آشوری ، آثاری با محتوای تاریخی در ایران باستان وجود داشته است (رجوع کنید به کلیما، ص 213ـ214؛ ریپکا، ص 46ـ47).
تا پیش از ورود مادها و پارسها به سرزمین ایران (حدود یک هزار سال پیش از میلاد) تاریخ ایران منحصر به ایلام بود. کهنترین منبع در این باره ، کتیبه ای است متعلق به هزارة سوم پیش از میلاد که در لَیان خلیج فارس پیدا شده است و اطلاعاتی در بارة تاریخ ایلام دارد (مجیدزاده ، ص 5؛ راینر، ص 337). قدیمترین گزارش مکتوب با محتوای تاریخی ـ اساطیری در اوستا ، بویژه در یشتها ، آمده که اساس حماسة پهلوانی ایران در دوره های بعد شده است (صفا، ص 112ـ113؛ غروی ، ص 76ـ 77، 86؛ یارشاطر، 1357 ش ، ص 301؛ فرای ، ص 38). از دورة مادها (708 یا 701 ـ 550 ق م ) هیچ مکتوبی باقی نمانده است . از زمان هخامنشیان (559ـ330 ق م ) کتیبه هایی با محتوای تاریخی ، مانند کتیبة سه زبانة داریوش اول (حک : 522 ـ 486 ق م ) در بیستون ، به دست آمده است (دیاکونوف ، 1357ش ، ص 17). افزون بر آن ، ظاهراً محلی ویژة نگهداری دفاتر شاهی در اکباتانه (همدان ) موجود بوده است (تورات ، عزرا، 6: 1ـ3) که یونانیان برای نوشتن تاریخ ایرانیان از اسناد آنجا استفاده می کرده اند (تفضلی ، ص 30ـ31). از تاریخ نگاری در دورة اشکانی اطلاعی در دست نیست ، اما مجموعه ای از اشعار حماسی را خنیاگران (گوسانها) آن زمان به دورة بعد انتقال دادند که اساس حماسة ملی ایران شد (رجوع کنید به ادامة مقاله ؛ یارشاطر، 1378 ش ، ص 194؛ بویس و فارمر، ص 33؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به فرای ، ص 37ـ 38؛ صفا، ص 26، 30).
تاریخ نگاری ساسانی وامدار داستانهای مذهبی و حماسی در بارة پیشدادیان و کیانیان ، روایتهای حماسی و تاریخی پارتیان در مشرق و شمال شرقی ایران (خراسان قدیم )، و اساطیر موجود در اوستا و اخبار شاهان ساسانی است . در واقع ، حماسه های باستانی به صورت گزارشهای تاریخی درآمدند و مورخان درباری مطابق با عملکرد پادشاهان ، تاریخ را به صورتی گزینشی نوشتند ( > تاریخ ایران کیمبریج < ، ج 3، بخش 1، مقدمة یارشاطر، ص XXI ؛ یارشاطر، 1983، ص 432؛ همو، 1357ش ، ص 277، 280؛ کلیما، ص 214). تواریخ این دوره به تاریخ پادشاهان ماد و هخامنشی اشاره ای ندارد، ازینرو رویدادهای مغرب و جنوب ایران در آنها نادیده گرفته شده است و پادشاهان کیانی و اشکانی یکی دانسته شده اند (کریستن سن ، 1355ش ، ص 185؛ یارشاطر، 1357ش ، ص 268). نخستین آثار تاریخ نگاری این دوره ، کتیبه های اردشیر ساسانی ، شاپور و نرسی است (دیاکونوف ، 1346ش ، ص 23ـ24).
ظاهراً در عهد خسرو اول انوشیروان (531ـ579 میلادی ) دفترهای رسمی وقایع نگاری در دربار ساسانیان موجود بوده است (صفا، ص 59؛ نولدکه ، 1357ش ، ص 34ـ35). در زمان همین پادشاه و با همکاری موبدان زردشتی طرح تاریخ نگاری با درنظر گرفتن چهار هدف (حفظ سنّت دینی زردشتی ، تحکیم مشروعیت سلطنت موروثی ، ایجاد حس ملی گرایی ، و تأکید بر سیاستهای توسعه طلبانه ) ریخته شد. کتابی که نخستین خداینامه (خْوَتایْ نامگ ) محسوب می گردید، در اواسط سدة پنجم میلادی و بر اساس ثنویت دینی (خیر و شر، اهورا و اهریمن ) و سیاسیِ (تقابل ایران و توران ) ایران تألیف شد (کلیما، ص 221، 224). خداینامه ، نخستین اثر تاریخی ـ افسانه ای است که در آن داستانها و حماسه های جداگانه و نامرتبط ، به صورتِ تاریخی منظم گرد آمده است (یارشاطر، 1357ش ، ص 286). نویسندگان خداینامه ها از مطالب سالنامه هایی که در دربار ساسانیان وجود داشت استفاده می کردند و آخرین خداینامه را که شامل تاریخ ایرانیان از آفرینش جهان تا آخر سلطنت خسرو پرویز (7/628) بود، ظاهراً در زمان یزدگرد سوم (11ـ30/ 632ـ651) «دهقان دانشور» تدوین و تألیف کرد (نولدکه ، 1358ش ، مقدمه ، ص 14ـ 15). اصل این کتاب از بین رفته است . در اوایل دورة اسلامی ، آن را به عربی برگرداندند و مأخذ کتابهای تاریخی عربی و فارسی آن دوره و همچنین مأخذ شاهنامة فردوسی شد. از این ترجمه ها نیز اثری برجا نمانده است (همانجا؛ صفا، ص 67ـ71.)
بجز خداینامه ، کتابهای تاریخی دیگری در زمان ساسانیان تألیف شد که بعدها به سبب تغییرات زبانی یا تعصبهای دینی و جنگها از بین رفت و فقط از اشارات و نقل قولهای مورخان اوایل دورة اسلامی می توان از وجود آنها آگاه شد (تفضلی ، ص 113). حمزة اصفهانی (متوفی بین 350 و 360؛ ص 47) و مسعودی (متوفی 345؛ ص 16) از کتاب مصور پادشاهان ساسانی یاد کرده اند. مسعودی همچنین از کهنامه (گاهنامه ) که در بارة منصبهای مملکتی بوده ، نام برده است (ص 104، 106). برخی از آثاری که از دورة ساسانی باقی مانده اینهاست : یادگار زریران که قطعه ای حماسی در بارة دورة اشکانی است ، اما در زمان ساسانیان تدوین شده است (تفضلی ، ص 272)؛ کارنامة اردشیر پاپکان که تاریخی داستانگونه است و در آن سرگذشت اردشیر پاپکان آمده است ؛ نامة تنسر که اصل و ترجمة عربی آن از بین رفته و خلاصه ای از ترجمة فارسی آن در تاریخ طبرستان حفظ شده است (کریستن سن ، 1367 ش ، مقدمه ، ص 80 ـ82). ابن ندیم (ص 364) نیز فهرستی از آثار تاریخی ساسانی آورده است . افزون بر آن مجموعه ای از توقیعات شاهان ساسانی ، در دورة اسلامی به عربی ترجمه شد که خلفای عباسی از آنها استفاده می کردند (تفضلی ، ص 243). از جمله کسانی که از تاریخهای ساسانی استفاده کرده اند، حمزة اصفهانی ، مسعودی ، ابن قتیبه ، جاحظ ، بیرونی ، خوارزمی ، طبری و بلعمی بوده اند (کریستن سن ، 1367 ش ، ص 88 ـ91)
2.
از سدة سوم تا هفتم . به گفتة کرمر، این دوره ، دورة اعتلای فرهنگی یا عصر رنسانس اسلامی به شمار می آید (ص 66). شکوفایی فرهنگی این دوره ــ که بر تاریخ نگاری تأثیر فراوانی گذاشت ــ شش عامل عمده داشت : 1) وجود سه سلسلة ایرانی که بر بخش اعظم ایران حکومت می کردند، یعنی زیاریان که در پی احیای سلطنت ساسانیان بودند، علویان گیلان که شیعة زیدی بودند و صفاریان که تابعیت خلافت بغداد را نپذیرفته بودند (اشپولر، ص 214ـ215). 2) گسترش اندیشة تشیع که با سیاست تسامح و تساهل همراه بود و سبب آزاداندیشی شد و رشد عقل گرایی را به دنبال داشت (کرمر، ص 64ـ66). 3) آغاز نهضت ترجمه از قرن دوم . در این دوره کتابهای تاریخی ، سیاسی (آداب کشورداری ) و ادبی از پهلوی به عربی برگردانده شد. ابن مقفع (متوفی 142) مترجم برجستة سدة دوم که آیین نامه ، خداینامه ، مزدک ، التّاج ، الدرة الیتیمة ، نامة تنسر و بسیاری دیگر از کتابهای پهلوی را به عربی ترجمه کرد، در این حرکت سهم عمده ای داشت (ابن ندیم ، ص 132؛ ابن خلّکان ، ج 2، ص 151). از برخی از ترجمه های او در تألیف کتابهای تاریخی استفاده شده است ، از جمله در عیون الاخبار ابن قتیبه (متوفی 276)، اخبار الطوال ابوحنیفة دینوری (متوفی قبل از 290)، تاریخ طبری ، و تجارب الامم ابن مسکویه (متوفی 421). ابوعبیده مَعْمَربن مثنّی (متوفی 209) نیز دو کتاب فضائل الفُرس و اخبارالفرس را به عربی و به تقلید از کتابهای ایران باستان نوشت (ابن ندیم ، ص 59؛ یاقوت حموی ، ج 19، ص 162؛ ابن خلّکان ، ج 5، ص 239). 4) اندیشة ایرانشهری (تجدید ساختارهای کهن فرمانروایی در دورة اسلامی ) که دهقانان و خاندانها و اعیان بازمانده از دورة ساسانی مروّج آن بودند (طباطبائی ، ص 71ـ75). بخشی از این اندیشه ، الاهی دانستن مقام پادشاهی بود (کرمر، ص 53). 5) حضور وزرا و دیوانیانِ ایرانی در دستگاه خلفا. آنان با داشتن اطلاعات عمیق از تاریخ اسلام و عرب و شاهان ایران باستان ، و نیز توانایی در فن کتابت ــ چنانکه مورخان این دوره بیشتر کاتب بودند ــ سهم عمده ای در شکل گیری و گسترش تاریخ نگاری در ایران داشتند (صفا، ص 40ـ43؛ کرمر، ص 386). 6) از اواخر قرن سوم تا اواخر قرن چهارم ، تحولاتی در تاریخ نگاری اسلامی روی داد و علت آن تا حدی نفوذ پژوهشهای فلسفی بود و نیز به این سبب که نگارش تاریخ از دست عالمان دینی به دست کارکنان رسمی دولت و دولتمردان افتاد. در این دوره تاریخ نگاری اسلامی ، هم به لحاظ نویسندگان آنها و هم به جهت هدف و محتوای آن ، بتدریج به گونه ای غیردینی درآمد و استناد به اخبار، جایش را به منابع دولتی و روابط و شایعات داد (والدمن ، ص 61ـ62.)
در این دوره ، تألیف تاریخهای محلی و تاریخ دودمانها بیش از پیش رواج یافت و مسائل راجع به حکمرانان و دربار آنان موضوع اختصاصی بسیاری از کتابهای تاریخی شد (همانجا) و اندیشة تاریخی با اندیشة فلسفی عقل گرا هماهنگ گردید و از آن تأثیر گرفت (طباطبائی ، ص 8؛ والدمن ، ص 86). مورخ در این دوره موضوعات تاریخی را نقد و بررسی ، و روایت صحیح را انتخاب می کرد (بلعمی ، ج 1، مقدمة بهار، ص 31؛ نیز ((ر.ک.ب))بلعمی ، ج 1، ص 504 ـ 505) و فن دبیری و سنّت ادبی را با تاریخ می آمیخت (والدمن ، ص 85). بسیاری از کتابهای تاریخی این دوره به فارسی دری نوشته شده است (بلعمی ، ج 1، مقدمة بهار، ص 19؛ گردیزی ، مقدمة حبیبی ، ص 18.)
در میان سلسله های ایرانی که از قرن سوم در ایران شکل گرفته بودند، آل بویه در غرب و سامانیان در شرق ایران اهمیت بیشتری داشتند. تاریخ نگاری در قلمرو آل بویه از قلمرو سامانیان پیشرفت بیشتری داشت . بیشتر تاریخ نگاران آل بویه از درباریان بودند و کتابهایشان را به شاهان آل بویه تقدیم می کردند. از آنجا که در دربار آل بویه زبان عربی رواج داشت ، غالب کتابهای این سلسله به عربی تألیف می شد، از جمله : التاریخ تألیف ثابت بن سنان صابی (متوفی 365) که شامل وقایع سالهای 295 تا 363 است ، کتاب التاجی فی اخبار الدولة الدیلمیة از ابراهیم بن هلال صابی (متوفی 384) در بارة تاریخ خاندان بویه ، و تاریخ جیل و دیلم از مؤلفی ناشناس در زمان فخرالدوله دیلمی (متوفی 387؛ بارتولد، ج 1، ص 45ـ 48.)
سامانیان (حک : ح 261ـ 389) از زبان فارسی حمایت می کردند. نخستین کتابهای تاریخی فارسی متعلق به این سلسله است ، از جمله : ترجمة تاریخ طبری از عربی به فارسی در 352 که به تاریخ بلعمی مشهور شد (اشپولر، ص 215؛ بارتولد، ج 1، ص 50)؛ تاریخ وُلات خراسان نوشتة ابوالحسین علی بن احمد سلاّ می (متوفی ح 300)، که از منابع گردیزی در زین الاخبار و ابن اثیر در الکامل بود؛ محاسن آل طاهر و مفاخر خراسان ، هر دو تألیف ابوالقاسم عبداللّه بن احمد بلخی کعبی (متوفی 391). کتابهایی نیز در بارة تاریخ برخی شهرها نگاشته شد، مانند تاریخ بخارا * که در 332 محمدبن جعفر نرشخی آن را به عربی نوشت و ابونصر احمدبن محمدبن نصر قباوی در 552 آن را به فارسی ترجمه کرد (بارتولد، ج 1، ص 51 ـ53، 58 ـ60).
پس از آنکه غزنویان (حک : 351ـ582) جانشین سلسله های محلی و وارث فرهنگ سامانیان شدند، فرهنگ ایرانی همچنان عمق و عظمت خود را حفظ کرد (اشپولر، ص 216؛ صفا، ص 109). بتدریج زبان فارسی از شرق (خراسان ) به نواحی دیگر گسترش یافت و کتابهای تاریخی بیشتری به فارسی نوشته شد. تاریخ نگاران دورة غزنوی تربیت شدة دربار سامانی بودند (اشپولر، ص 217؛ صفا، همانجا؛ بارتولد، ج 1، ص 68ـ70). از کتابهای تاریخی مهم این دوره است : تاریخ خوارزم نوشتة ابوریحان بیرونی ، زین الاخبار تألیف عبدالحی بن ضحاک گردیزی در 442، و تاریخ بیهقی * نوشتة ابوالفضل بیهقی * در 450ـ451.
سلجوقیان (حک : 429ـ590) برای ترویج فرهنگ ایرانی کوشیدند و در زمان آنان بسیاری از متنهای عربی راجع به زندگی ایرانیان به فارسی ترجمه شد (رجوع کنید به اشپولر، ص 217ـ 218). برخی از کتابهای تاریخی دورة سلجوقی اینهاست : سیاست نامه * از خواجه نظام الملک (تألیف در 484)؛ مجمل التواریخ و القصص از مؤلفی نامعلوم (تألیف در 520)؛ نفثة المصدور * فی فتور زمان الصدور و صدور زمان الفتور تألیف شرف الدین انوشیروان بن خالدکاشانی (متوفی 532)؛ زبدة النصرة و نخبة العصرة نوشتة بنداری * در 623؛ راحة الصدور و آیة السرور ابوبکر محمدبن علی راوندی (تألیف در 599)؛ و سلجوقنامة * ظهیرالدین نیشابوری (رجوع کنید به بارتولد، ج 1، ص 83 ـ90.)

از دورة خوارزمشاهیان (490ـ 628) و غوریان (543 ـ 612) و قراختائیان (619ـ703)، کتاب تاریخی در دست نیست ، شاید به این سبب که همة دورة حکومت آنان به مبارزه و رقابت با یکدیگر گذشته ، و آنچه در بارة تاریخ این سلسله ها نوشته شده ، از مورخان قرن هفتم است (بارتولد، ج 1، ص 91)
3.
در دورة مغول . دورة مغول ، دورة اوج تاریخ نگاری بود. مشخصة این دوره از سویی فزونی نوشته های تاریخی به فارسی و از سوی دیگر رواج مجدد تاریخ نگاری عمومی بود ( د. اسلام ، چاپ دوم ، ج 10، ص 288). تاریخ نگاران این دوره از دیوانیان بودند و به اسناد و مدارک بسیاری دسترسی داشتند. مهمترین آثار تاریخی این دوره که مورخان دورة مغولی و تیموری به آنها استناد یا از آنها تقلید می کردند، عبارت اند از: تاریخ جهانگشای تألیف علاءالدین عطاملک جوینی ، بر اساس منابع شفاهی و نوشتاری ، در این کتاب شرح رویدادها تا 658 ضبط شده است ؛ طبقات ناصری تألیف قاضی منهاج سراج جوزجانی ، که مطالب با ارزشی در بارة غوریان و اوایل حملة چنگیزخان به ایران دارد؛ نظام التواریخ تألیف عبداللّه بن عمر بیضاوی ، که شرح وقایع تا 674 در آن آمده است ؛ جامع التواریخ ، تألیف رشیدالدین فضل اللّه همدانی در حدود 710 با همکاری دانشوران ایرانی و چینی و قراختایی / ختایی و هندی و اویغوری ساکن در ایران ، که یکی از باارزشترین آثار این دوره است . رشیدالدین فضل اللّه افزون بر منابع شنیداری و نوشتاری ، به اسناد دولتی دربار غازان خان و بخصوص به تاریخ نامنظمی به خط مغولی به نام آلتین دفتر ، معروف به دفتر زرّین ، نیز دسترسی داشت (رشیدالدین فضل اللّه ، ج 1، ص 35ـ37، پیشگفتار روشن و موسوی ، ص پنجاه وهفت ـ پنجاه ونه ؛ اذکائی ، ج 1، ص 374؛ بهار، ج 3، ص 171ـ 176). مجموعة مکاتبات و منشآت رشیدالدین که منشی او، محمد ابرقویی ، آنها را جمع آوری و تدوین کرده است (براون ، ج 3، ص 116ـ125)؛ روضة اولی الالباب فی تواریخ الاکابر و الانساب ، معروف به تاریخ بناکتی تألیف ابوسلیمان فخرالدین داودبن ابی الفضل محمد بناکتی ، که اقتباسی از جامع التواریخ بود؛ تجزیة الامصار و تزجیة الاعصار مشهور به تاریخ وصاف تألیف شرف الدین (شهاب الدین ) عبداللّه وصاف شیرازی در 728 ؛ تاریخ گزیده ، که تلخیص و تقلیدی از جامع التواریخ است ، تألیف حمداللّه مستوفی قزوینی در 730 ؛ مجمع الانساب تألیف محمدبن علی شبانکاره ای در 733 (جوینی ، ج 1، مقدمة قزوینی ، ص د ـ و؛ زرین کوب ، ص 40ـ41.)

در دورة مغولان ، برخی از مورخان به ضبط رویدادهای تاریخی به صورت منظوم پرداختند.این آثار ظاهراً ارزش چندانی نداشتند و گمنام ماندند (مرتضوی ، ص 556). برخی از این منظومه ها که از بقیه باارزشترند، عبارت اند از: چنگیزنامه یا شهنشاه نامه از احمد تبریزی ، مشتمل بر هجده هزار بیت که به شیوة شاهنامة فردوسی و به نام سلطان ابوسعید (حک : 716ـ 736) سروده شده است ؛ تاریخ منظوم مغول از شمس الدین کاشانی که سرودن آن در دورة الجایتو (703ـ716) به پایان رسیده است ؛ ظفرنامة حمداللّه مستوفی که سرودن آن در 735 پایان یافته است ؛ و غازان نامه اثر نورالدین بن شمس الدین محمد که در 763 به نظم در آمده است (همان ، ص 557 ـ 562.)
در دورة مغولان ، تاریخهایی نیز به عربی تألیف شد که مطالب برخی از آنها از تاریخ جهانگشای و جامع التواریخ گرفته شده است ، از جمله : تاریخ مختصرالدول ابن عِبری (متوفی 685)؛ مسالک الابصار فی ممالک الامصار اثر ابن فضل اللّه عُمَری (متوفی 749)؛ کتاب الفخری از ابن طِقطَقی ' (زنده در 680)؛ و تلخیص مجمع الا´داب فی معجم الاسماء و الالقاب و الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فی المائة السابعة تألیف ابن فُوَطی (متوفی 723 ؛ رجوع کنید به جوینی ، ج 1، مقدمة قزوینی ، ص عز ـ فا؛ مرتضوی ، ص 377ـ399). برخی آثار عربی نیز در سیر تاریخ نگاری مغول تأثیر داشته اند، مانند آثار البلاد عمادالدین زکریا بن محمد قزوینی (متوفی 682) و المختصر فی تاریخ البَشَر ، معروف به تاریخ ابوالفداء از ابوالفداء الملک المؤید عمادالدین (متوفی 732)
4.
در دورة تیموریان و ترکمانان . دورة تیموری ، دورة شکوفایی تاریخ نگاری به زبان فارسی بود. پس از مرگ سلطان ابوسعید بهادر در 736 تا به قدرت رسیدن تیمور در ماوراءالنهر در 771، تاریخ نگاری تحولی نداشت . از آنجا که تیمور به ضبط رویدادها علاقه مند بود و همیشه تعدادی از منشیان ایرانی و اویغوری را برای ضبط دقیق وقایع همراه خود داشت ، نوعی سنّت تاریخ نگاری در شرق ایران به وجود آمد که تا 834 متأثر از نوشته های تاریخی مناطق غربی و مرکزی ایران بود. از نخستین آثار به جا مانده از این دوره می توان از سعادت نامه یا روزنامة غزوات هندوستان تألیف غیاث الدین علی یزدی در 802 نام برد که منبع اصلی نظام الدین علی شامی در تألیف ظفرنامه بود (علی یزدی ، مقدمة افشار، ص نه ، سیزده ). ظفرنامه در 806 به دستور تیمور تألیف شد و مورخان بعدی دورة تیموری از آن سود جستند. آرامشی که پس از مرگ تیمور و در دورة حکومت جانشینانش ، بخصوص شاهرخ (حک : 807 ـ850)، در سمرقند و هرات پدید آمد، این مناطق را به مراکز فرهنگی تبدیل کرد و باعث تداوم سنّت تاریخ نگاری از نیمة اول سدة نهم تا اواخر آن شد. شاهرخ در هرات از تاج سلمانی و حافظ ابرو خواست که رویدادهای سلطنت او و سالهای پایانی حکومت تیمور را ثبت کنند؛ ازینرو، تاج سلمانی ، شمس الحسن * را در شرح رویدادهای 806 تا 812 نوشت ، که در واقع ذیلی بر ظفرنامة شامی بود (تاوئر ، ص 283). حافظ ابرو نیز با افزودن ذیلی بر ظفرنامة شامی ، رویدادهای دورة تیمور را تا زمان مرگ وی در مجمع التواریخ السلطانیه * نوشت (حافظ ابرو، 1380 ش ، ج 1، مقدمة حاج سیدجوادی ، ص هجده ـ بیست ویک ؛ همو، 1350 ش ، مقدمة خانبابا بیانی ، ص 18ـ21، 47، 50؛ برای آگاهی از نسخ خطی ((ر.ک.ب))استوری ، ج 2، ص 504ـ 508). در 816 مولانا معین الدین نطنزی ــ که در دربار اسکندربن عمر شیخ ، نوة تیمور، به سر می برد ــ تاریخ عمومی و مختصری از آغاز آفرینش تا وقایع 807 نوشت . این کتاب عنوان نداشت ، اما بعدها بارتولد آن را «آنونیم اسکندر» نامید. در 817، هنگامی که اسکندربن عمر شیخ مغلوب شاهرخ شد، مؤلف با تجدیدنظر در اثرش و حذف مداحیهایش از اسکندر و بدگوییهایش از شاهرخ ، کتاب را با عنوان منتخب التواریخ ــ که شامل شرح وقایع تا 816 بود ــ در هرات به شاهرخ اهدا کرد (معین الدین نطنزی ، مقدمة اوبن ، ص ب ـ د؛ وودز ، ص 89).
در دهة 820، شرف الدین علی یزدی با استناد به حکایات و روایات شفاهی و مکتوب ، کتاب ظفرنامه را نوشت (شرف الدین علی یزدی ، ج 1، ص 19ـ21). کتاب او بر اساس ظفرنامة شامی و شمس الحسن و تاریخ منظوم لشکرکشیهای تیمور ــ که به زبان اویغوری بود ــ نوشته شده است (بارتولد، ج 1، ص 142؛ وودز، ص 102؛ دوبروویتس ، ص 272؛ برای آگاهی از ظفرنامة شامی و یزدی رجوع کنید به ظفرنامه * )
اثر مهم دهة 830، کتابی در نسب شناسی به نام معزز الانساب از مؤلفی ناشناس شامل نسب شناسی اعراب ، یهودیان ، فرانکها، چینیها، مغولان و خاندان جغتایی است (کویین ، ص 231). در 840، ابن عربشاه عجائب المقدور فی نوائب تیمور را بر اساس مشاهدات و شنیده هایش و با رویکردی واقع بینانه ــ که برخی آن را مغرضانه تفسیر کرده اند ــ نوشت (ابن عربشاه ، مقدمة نجاتی ، ص 21.)
در سدة نهم دو شیوة تاریخ نگاری وجود داشت : علاقه به حفظ سنن اسلامی ، از جمله در آثار حافظ ابرو که به همین سبب از حمایت شاهرخ برخوردار بود؛ گرایش به حفظ سنن مغولی ، از جمله در کتاب شرف الدین علی یزدی . تا زمان درگذشت شاهرخ شیوة نخست غالب بود. پس از او، به سبب تغییرات سیاسی ، مورخان به اشاعة سنن مغولی گرایش پیدا کردند (دوبروویتس ، ص 276). اولوس اربعه ، نمونه ای از رویکرد مؤلف به سنّت مغولی است . اصل این اثر موجود نیست و مؤلف آن احتمالاً الغ بیگ (حک : 850ـ853)، پسر و جانشین شاهرخ ، بوده است . این کتاب را عبداللّه بن محمدبن علی نصراللهی در 931ـ932، با عنوان زبدة الا´ثار خلاصه کرد (همانجا). عبدالرزاق سمرقندی نیز در 875، وقایع حدود 170 سال تاریخ ایران (از 704 تا 873) را در مطلع سعدین و مجمع بحرین شرح داد (عبدالرزاق سمرقندی ، مقدمة نوائی ، ص 2، 8.)

با به قدرت رسیدن سلطان حسین بایقرا (حک : 873ـ911)، او و وزیرش ، امیرعلیشیر نوائی (متوفی 906)، از ادیبان حمایت کردند. در این دوره ، هرچند تاریخ نگاری رواج سابق را نداشت ، آثار تاریخی باارزشی پدید آمد، از جمله : روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات نوشتة معین الدین محمد اسفزاری بین سالهای 897 تا 899، در بارة جغرافیای تاریخی هرات ؛ و روضة الصفا فی سیرة الانبیاء و الملوک و الخلفاء از میرخواند در هفت جلد (خواندمیر، ج 1، مقدمة همائی ، ص 5). شش مجلد از این کتاب بر اساس مطالب مجمع التواریخ السلطانیه حافظ ابرو، ظفرنامة یزدی و مطلع سعدین و مجمع بحرین عبدالرزاق سمرقندی است و جلد آخر آن پس از مرگ میرخواند و احتمالاً به قلم خواندمیر نوشته شده است (تاوئر، ص 293). خواندمیر، پس از میرخواند، مشهورترین تاریخ نویس این سده است . مهمترین اثرش ، حبیب السیر ، در سه مجلد و به تقلید از روضة الصفا نوشته شده است . وی افزون بر شرح تاریخ سیاسی ، شرح حال برخی از وزیران و سادات و مشایخ را ثبت کرده است که بعدها از این شیوة تاریخ نگاری در دورة صفوی (906ـ1135) پیروی شد (خواندمیر، ج 1، مقدمة همائی ، ص 33، 36)
در دورة تیموری تاریخ نگاری وابسته به دربار بود و برای خوشایند درباریان و شاهزادگان نوشته می شد، ازینرو مورخان بیشتر به شرح فتوحات و لشکرکشیهای آنان ، با تأکید بر تاریخ فتوحات تیمور و شخصیت او، می پرداختند و کمتر به تاریخ اجتماعی توجه داشتند. بعضی دیگر از مورخان که در آثار خود به اخلاق و سیاست و شرح زندگانی بزرگان پرداخته اند، اوضاع اجتماعی دورة خود را نیز نشان داده اند. برخی از این آثار عبارت اند از: نصایح شاهرخی از جلال الدین محمد قائنی ، مناقب حضرت شاه نعمت اللّه ولی از عبدالرزاق کرمانی (تاوئر، ص 296ـ 298)، جامع التواریخ حسنی از حسن بن شهاب یزدی (حسن یزدی ، مقدمة افشار، ص 7ـ 8).
برخی مؤلفان دورة تیموری ، رویدادهای تاریخی را به نظم درآوردند، اما این شیوه چندان رونق نیافت ، مثلاً عبداللّه هاتفی خرجردی * به تقلید از شاهنامة فردوسی و بر اساس ظفرنامة شرف الدین علی یزدی ، منظومه ای تاریخی در 48 بیت سرود که از آن استقبال نشد (مرتضوی ، ص 563).
مراسلات دولتی نیز در این دوره اهمیت تاریخی داشت . از مهمترین آنها منشآت فریدون بیگ منشی به ترکی است که حاوی مکتوبات سلاطین عثمانی و فرمانروایان تیموری و ترکمان است (براون ، ج 3، ص 562 ـ565؛ در بارة مکاتبات و اسناد رجوع کنید به بهار، ج 3، ص 200ـ 205 )
درگذشت شاهرخ در 850 ، زوال تدریجی تیموریان و سرانجام تجزیة قلمرو آنان را به همراه داشت . تا ظهور صفویان سلسله هایی در مناطق گوناگون ایران حکومت کردند که از قدرتمندترین آنها دو سلسلة ترکمان به نام قراقوینلو (حک : 782ـ873) و آق قوینلو (حک : 780ـ 908) در غرب و جنوب ایران ، و ازبکها در ماوراءالنهر بودند. در دورة ترکمانان ، تاریخ نگاری به شیوة دورة تیموری بود، اما آثار اندکی از این دوره باقی مانده است ، از جمله تاریخ دیار بکریه * تألیف ابوبکر طهرانی و عالم آرای امینی نوشتة فضل اللّه روزبهان خنجی (متوفی 927) که از آثار مهم این دوره اند.

5. در دورة صفویان . پس از ضعف و زوال تیموریان در اواخر سدة نهم و آغاز سدة دهم و انتقال کانون تحرکات سیاسی از شرق به غرب ایران و تأسیس حکومت شیعی صفوی ، و سپس درگیری آنان با عثمانیان و ازبکان ، نگرش مورخان نیز تغییر یافت . ویژگی آثار تاریخی این دوره ، شکل جدید دوره بندی تاریخی بر اساس اندیشة شیعی بود (رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوم ، ج 10، ص 289؛ صفت گل ، ص 17). مورخان دورة صفوی سنّت تاریخ نگاری پیشین را ادامه دادند و در نگارش ، شیوة رایج در نوشته های فارسی را برگزیدند ( ((ر.ک.ب))کویین ، ص 130). هر چند در این دوره آثار تاریخی بسیاری تألیف شد، به طور کلی از سدة دهم محتوای کتابهای تاریخی تنزل کرد و در متون تاریخی به نقد و ارزیابی منابع تاریخی و تحلیل رویدادها کمتر توجه شد (آدمیت ، ص 19).
کتابهای تاریخی این دوره را می توان به سه دسته تقسیم کرد: تاریخهای عمومی ، تاریخهای دودمانی در بارة صفویان ، و تاریخهای عمومی در بارة ایران و اسلام و صفویان .
تاریخهای عمومی . در این دوره برخی تاریخ نگاران به پیروی از میرخواند (مؤلف تاریخ روضة الصفا ) و خواندمیر (مؤلف تاریخ حبیب السیر ) تاریخ عمومی نوشتند (برای اطلاع بیشتر ((ر.ک.ب))الف ) اقسام تاریخ نگاری ، قسمت 1: تاریخ نگاری عمومی .)
تاریخهای دودمانی در بارة صفویان . کهنترین اثر در بارة تاریخ سلسلة صفوی ، صفوة الصفا تألیف ابن بزّاز در 759 است . صفوة الصفا نخستین منبع مورخان آن دوره در بارة روایات داستانگونه از قدرت گرفتن شاه اسماعیل اول (حک : 906ـ930) و اجدادش بود ( ((ر.ک.ب))ابن بزّاز، مقدمة طباطبائی مجد، ص 3؛ کویین ، ص 130). در اوایل سلطنت شاه تهماسب (930ـ984)، امیرسلطان ابراهیم امینی هروی کتاب فتوحات شاهی را در بارة تاریخ سلطنت شاه اسماعیل اول نوشت . او پیرو شیوة تاریخ نگاری ظفرنامة شرف الدین علی یزدی (متوفی 858) بود. امینی در تألیف اثر خود از صفوة الصفا نیز سود برد و کتابش از منابع مهم مورخان دورة صفوی در تألیف تاریخ سلطنت شاه اسماعیل اول شد (کویین ، ص 132). در 938 حسن بیگ روملو، قورچی باشی و مورخ دربار شاه تهماسب ، احسن التواریخ را نوشت . او که شاهد بسیاری از رویدادها بود، با رعایت توالی تاریخی و بدون توجه به سنّت تاریخ نگاری پیشین ، به شرح وقایع دورة شاه تهماسب پرداخت (روملو، پیشگفتار نوائی ، ج 12، ص 16؛ کویین ، ص 133). میان سالهای 948 تا 955، جهانگشای خاقان نوشته شد. نویسندة ناشناختة آن مذهب شیعی داشته و به شیوه ای داستانی به شاه اسماعیل جایگاهی الاهی داده و گفته است که شاه اسماعیل در عالم رؤیا با حضرت علی علیه السلام و دیگر امامان ارتباط داشته است ( جهانگشای خاقان ، ص 137، 147؛ نیز رجوع کنید به صفا، ج 5، بخش 3، ص 1563ـ 1564) . هر چند مؤلف از منابع خود نام نبرده ، از تاریخ حبیب السیر ( جهانگشای خاقان ، مقدمة مضطر، ص یک ) و احتمالاً صفوة الصفا استفاده کرده است . در 957، امیرمحمودبن خواندمیر بر تاریخ حبیب السیر ذیلی نوشت به نام ذیل حبیب السیر در شرح رخدادهای سلطنت شاه تهماسب (صفا، ج 5، بخش 3، ص 1563؛ کویین ، ص 133). در 999 قاضی احمد قمی ، از دیوانیان دربار صفویان ، خلاصة التواریخ را نوشت که علاوه بر استفاده از گزارشهای صفوة الصفا و منابع تاریخی چون فتوحات شاهی ، اساس کار او ذیل حبیب السیر بوده است (منشی قمی ، ج 1، ص 3، پیشگفتار اشراقی ، ص دوازده ، نوزده ـ بیست ؛ قس کویین ، ص 133، 139 )
دیگر آثار تاریخی این دوره عبارت اند از: تذکرة شاه تهماسب تألیف شاه تهماسب ؛ نقاوة الا´ثار فی ذکر الاخیار از محمودبن هدایت اللّه افُوشْته ای ، تألیف در 1007؛ تاریخ عالم آرای عباسی تألیف اسکندربیک منشی ترکمان در 1038، که الگوی مورخان بعدی شد (صفا، ج 5، بخش 3، ص 1697، 1742ـ1744؛ کویین ، ص 141)؛ تاریخ عباسی * یا روزنامة ملاجلال تألیف جلال الدین محمد منجم یزدی بین سالهای 1025 تا 1029، که مؤلف در شرح رویدادها از شیوة سالشمار استفاده کرده و با توجه به اهمیت وقایع ، در برخی موارد گزارش روزانه داده است ، به همین سبب این اثر جزو نخستین آثار «واقعه نگاری » در ایران است (برای اطلاع از این شیوة تاریخ نگاری رجوع کنید به ج ) سیر تاریخ نگاری در ایران ، قسمت 7: در دورة قاجار و پهلوی ؛ نیز ((ر.ک.ب))مصدق ، ص 4ـ 5)؛ و قصص الخاقانی تألیف ولی قلی بیگ شاملو در 1076.
تاریخهای عمومی در بارة ایران و اسلام و صفویان . عده ای از مورخان این دوره به تألیف تاریخ عمومی ایران ، با تأکید بر تاریخ حکومت پادشاهان صفوی ، روی آوردند. برخی از این آثار عبارت اند از: لب التواریخ تألیف یحیی بن عبداللطیف قزوینی در 948، جواهرالاخبار تألیف بوداق منشی قزوینی در 984، خلدبرین تألیف میرزا محمدیوسف واله اصفهانی در 1078، و تاریخ سلطانی تألیف سیدحسن بن مرتضی حسینی استرآبادی در 1115. این مورخان افزون بر مشاهدات شخصی خویش ، عموماً تحت تأثیر دیگر آثار این دوره ، از جمله صفوة الصفا و فتوحات شاهی و تاریخ عالم آرای عباسی ، بودند (قزوینی ، ص 384؛ واله اصفهانی ، پیشگفتار محدّث ، ص سیزده ـ چهارده ؛ حسینی استرآبادی ، پیشگفتار اشراقی ، ص 8، 10؛ بوداق منشی قزوینی ، پیشگفتار بهرام نژاد، ص 41ـ42 )

6. در دورة افشاریان و زندیان . در دورة افشاریان سنّت تاریخ نگاری دورة صفوی ادامه یافت . یکی از معدود مورخان این دوره میرزامهدی خان استرآبادی * (متوفی ح 1175ـ 1180)، منشی مخصوص نادرشاه افشار، بود (مروی ، ج 1، ص 386). آثار او اینهاست : دُرّة نادره * که نثر آن تقلیدی از تاریخ وصاف * است (استرآبادی ، مقدمة شهیدی ، ص ید ـ یه ، یط ؛ فروغی ، ص 10)؛ جهانگشای نادری * مشهور به تاریخ نادری ، که در واقع همان مطالب درّة نادره به نثری نسبتاً روان است (استرآبادی ، مقدمة انوار، ص دوازده ؛ فروغی ، ص 9ـ10)؛ منشآت ، شامل نامه ها و مقاوله نامه ها و فتحنامه های نادرشاه (استرآبادی ، 1341 ش ، همان مقدمه ، ص یازده ـ دوازده).
محمدکاظم مروی ، مؤلف عالم آرای نادری ، از دیگر مورخان این دوره است . وی در این کتاب برای مشروعیت بخشیدن به حکومت نادرشاه ، به شرح رؤیای امامقلی (پدر نادرشاه ) پرداخته است ، چنانکه این شیوه در میان تاریخ نگاران دورة صفوی رایج بود (کویین ، ص 140). مروی همچنین در این کتاب به ظفرنامة شرف الدین علی یزدی (متوفی 858) نظر داشته و گاه از تاریخهای داستانی مانند عالم آرای شاه اسماعیل نیز اثر گرفته است (مروی ، ج 1، مقدمة ریاحی ، ص س).

در 1151، پس از لشکرکشی نادرشاه به دهلی ، برخی مورخان فارسی نویس هندی ، در بارة رویدادهای این دوره آثاری نوشتند، از جمله خواجه عبدالکریم کشمیری در بیان واقع * و محمدشفیع تهرانی در تاریخ نادرشاهی .
در دورة زندیه (ح 1163ـ ح 1208) نیز شیوة تاریخ نگاری مانند دورة پیشین بود. از آثار این دوره است : مجمل التواریخ ــ که آن را مجمل التواریخ بعد نادریه نیز نامیده اند ــ تألیف ابوالحسن گلستانه در حدود 1196 در هند، که مطالب این کتاب بر اساس مشاهدات و شنیده های مؤلف است و نثر آن تقلیدی است از تاریخ جهانگشای نادری (گلستانه ، مقدمة مدرس رضوی ، ص بیست وپنج )؛ روزنامة میرزامحمد کلانتر فارس تألیف میرزا محمد کلانتر، این کتاب به سبب حضور مؤلف در دربار کریم خان و داشتن اطلاعات کم نظیر از تاریخ سی سالة قدرت کریم خان ارزشمند است (کلانتر، مقدمة ناشر، ص الف ، مقدمة اقبال ، ص ز)؛ گلشن مراد تألیف میرزا ابوالحسن غفاری کاشانی و فرزندش میرزا محمدباقر که از آثار مهم این دوره است (غفاری کاشانی ، مقدمة ناروند)، ابوالحسن غفاری ــ که رخدادهای ایران را پس از نادرشاه تا مرگ کریم خان زند نوشته ــ به شرح زندگی علما و عرفا و ادیبان این دوره نیز پرداخته است که از طریق آن می توان به زندگی اجتماعی زمان او پی برد (همان ، مقدمة طباطبائی مجد، ص 12)؛ تاریخ گیتی گشا * از میرزا محمدصادق موسوی اصفهانی که به پیروی از سبک میرزا مهدی خان استرآبادی و با نثری پیچیده نوشته شده است (شیرازی ، مقدمة بیر، ص 15)؛ تاریخ زندیه * از علیرضابن عبدالکریم شیرازی که نثر آن گاه پرتکلف و گاه روان است و تحول سبک نثر این دوره را نشان می دهد (همان مقدمه ، ص 20ـ21 )

گردآورنده: بصیر بیتا

هیچ نظری موجود نیست: